نقشۀ تاریخ


کریم‌خان زند


نقشه تاریخ ایران و جهان

در زمان سلطنت شاهرخ، ابوالفتح خان بختیاری به حکومت فارس منصوب شد. فرد دیگری از همین طایفه به نام علیمرادخان، با ابوالفتح خان جنگید، لیکن شکست خورد و متواری شد و برای گرفتن انتقام خود به کریم‌خان زند متوسل شد و با کمک وی ابوالفتح خان را از اصفهان بیرون راند. سرانجام بین این سه تن وحدت نظر حاصل شد و تصمیم آن‌ها بر این قرار گرفت که یکی از افراد خاندان شاه سلطان حسین را به سلطنت بردارند و امور کشور را بدین نحو بین خود تقسیم کنند و نیابت سلطنت به عهده علیمراد خان باشد و کریم‌خان سردار سپاه شود و ابوالفتح خان به حکومت اصفهان منصوب گردد. پس‌ازاین توافق، طولی نکشید که علیمراد خان در غیاب کریم‌خان، ابوالفتح خان را کشت. کریم‌خان برای تنبیه علیمراد خان به اصفهان آمد، علیمراد خان که تاب پایداری در خود ندید، به بختیاری گریخت و سپس از آن محل رهسپار کرمانشاه شد. کریم‌خان او را تعقیب کرد و در نزدیکی شاه‌آباد کرمانشاه سپاهیان علیمراد خان را در هم شکست. علیمراد خان به آزاد خان افغان متوسل شد. کریم‌خان این بار به دفع آزاد خان شتافت، اما شکست خورد و به اصفهان گریخت. کریم‌خان در نزدیکی اصفهان بار دیگر با آزاد خان جنگید و به دلیل قطع ارتباط وی با شهر به‌جانب لرستان روی نهاد. به‌فرمان آزاد خان، فتحعلی خان افشار به تعقیب کریم‌خان شتافت و جنگ سختی بین طرفین درگرفت که به شکست سپاه زند منجر شد. کریم‌خان بعدازاین شکست تصمیم داشت به هندوستان برود و گوشه‌نشینی اختیار کند، اما در همین زمان بزرگان دشتستان به یاری وی آمدند و در سال ۱۱۶۸ هجری سپاهیان آزاد خان را در نزدیکی خشت به‌سختی شکست داد و روانه شیراز شد. مدعی دیگر سلطنت در این ایام، محمدحسن خان قاجار فرزند فتحعلی خان بود که در سال ۱۱۷۱ هجری به شیراز لشکر کشید، ولی شکست خورد و به مازندران برگشت. به‌فرمان کریم‌خان، شیخ علیخان زند مأمور سرکوبی محمدحسن خان شد. این سردار محمدحسن خان را در استرآباد شکست داد، اما هنگامی‌که تصمیم داشت از روی پلی عبور کند، اسبش در غلتید و به دست یکی از افراد ایل قاجار کشته شد. کریم‌خان بعد از دفع محمدحسن خان و سایر مدعیان سلطنت کرمان، یزد و نواحی جنوبی خراسان را به تصرف خود درآورد. تجارت دریایی خلیج‌فارس در این زمان در دست انگلیسی‌ها و هلندی‌ها بود. فرانسوی‌ها که در این ایام با انگلیس‌ها در جنگ بودند، در سال ۱۱۷۳ هجری به بندرعباس آمدند و دارالتجاره انگلیس‌ها را غارت کردند. بعدازاین حادثه، انگلیس‌ها مرکز بازرگانی خود را به بصره منتقل کردند. متعاقب آن، هلندی‌ها هم دارالتجاره خود را به خاک عثمانی بردند. به همین سبب خسارت زیادی به بازرگانی خارجی ایران وارد شد. کریم‌خان برای جبران این وضع در سال ۱۱۷۷ هجری انگلیس‌ها را به بوشهر برگرداند و آن‌ها تا سال ۱۱۸۳ هجری در آن محل بودند، لیکن به دلیل نداشتن امنیت، بار دیگر بوشهر را ترک کردند و عازم بصره شدند. بعد از انتقال مجدد مرکز بازرگانی انگلیس‌ها به بصره، کریم‌خان تصمیم گرفت بصره را تصرف کند. برای رسیدن به این هدف، بدرفتاری عثمانی‌ها را نسبت به زوار ایرانی بهانه قرار داده در سال ۱۱۸۸ هجری، برادر خود صادق خان را مأمور سرکوبی سلیمان آقا حاکم بصره کرد. در سال ۱۱۸۹ هجری سپاهیان ایران بصره را در محاصره گرفتند، باوجود کمک دولت انگلستان به عثمانی، بصره بعد از سیزده ماه محاصره سقوط کرد، سلطان عثمانی ناچار همان‌گونه که کریم‌خان خواسته بود، سر عمر پاشا والی بغداد را نزد او فرستاد و تقاضای صلح کرد. صادق خان پس از چهار ماه اقامت در بصره، علی محمدخان زند را آنجا گذاشت و خود عازم شیراز شد. در غیاب او علی محمدخان به دست اعراب خوزستان کشته شد. در سال ۱۱۹۲ هجری بار دیگر به‌فرمان کریم‌خان، صادق خان مأمور سرکوبی شورشیان بصره شد و بعد از سرکوبی آن‌ها قریب مدت یک سال در همان محل بود. کریم‌خان در اواخر عمر به بیماری سل دچار شد و در سال ۱۱۹۳ هجری درگذشت. وی یکی از پادشاهان خوشنام ایران است. او هرگز به عظمت پادشاهی مغرور نشد و همواره با سادگی زندگی می‌کرد و حتی از قبول نام سلطان خودداری کرد و خود را وکیل‌الرعایا خواند و به دستگاه پرزرق‌وبرق و تشریفاتی سلطنت اعتنایی نداشت. مهم‌ترین حوادثی که در دوران سلطنت کریم‌خان زند در سایر کشورهای جهان آن روز اتفاق افتاد، به شرح زیر است:

آسیا

افغانستان: پادشاه افغانستان در این زمان تیمور شاه درائی است (۱۷۷۳ – ۱۷۹۲ م.) وی پسر احمدشاه درانی است که در زمان حیات پدرش حکومت لاهور را داشت.

برمه: در سال ۱۷۵۲ آلایونگپایا کشور را متحد ساخت و شورشیان را سرکوب نمود.

دیری نگذشت که به هندوستان حمله کرد و قلمرو خود را توسعه داد. چین: در چین سلسله چینگ (منچو) سلطنت می‌کرد (۱۶۴۴ – ۱۹۱۲ م.) ژاپن: خاندان توکوگاوا در ژاپن سلطنت داشتند (۱۶۰۳ – ۱۸۶۷ م.) عثمانی: کریم‌خان معاصر است با سلطان محمود اول (۱۷۳۰ – ۱۷۵۴ م.) و عثمان سوم (۱۷۵۴ – ۱۷۵۷ م.) پسر سلطان مصطفی دوم که بیست و پنجمین سلطان عثمانی است. در مدت سلطنت او واقعه مهمی روی نداد. بعد از درگذشت عثمان سوم سلطنت به مصطفی سوم رسید (۱۷۵۷ – ۱۷۷۴ م.) وی در سال ۱۷۶۸ میلادی از مفتی ولی الدین فتوایی درباره جنگ با روسیه گرفت، اما روس‌ها سپاهیان عثمانی را شکست دادند و رومانی را به تصرف خود درآوردند. مضافاً بر این در سال ۱۷۷۰ م. شبه جزی ه کریمه را نیز متصرف شدند. بعد از درگذشت مصطفی سوم سلطنت به عبدالحمید اول رسید (۱۷۷۴ – ۱۷۸۹ م.) مقارن سلطنت او عثمانی و روسیه در جنگ بودند که جنگ با بستن پیمان قینار چه در سال ۱۷۷۴ م. پایان یافت. عربستان سعودی: دومین فرمانروای آل سعود در این زمان عبدالعزیز ابن محمد ابن سعود است. (۱۷۶۵ – ۱۸۰۳ م.) در زمان او وهابیان بر سواحل خلیج‌فارس دست یافتند. هندوستان: فرمانروای تیموریان هند در این زمان شاه عالم ملقب به جلال‌الدین علی جوهر است که در سال ۱۱۷۳ هجری (۱۷۶۰ م.) به تخت سلطنت نشست. وی پسر و جانشین عالمگیر دوم است و – پس از جلوس به سلطنت – عنوان شاه عالم را برای خود برگزید.

آفریقا

تونس: فرمانروای سلسله حینی تونس در این زمان علی بای، پسر حسین است.

مراکش: فرمانروای شرفای مراکش در این زمان محمد اول است (۱۱۷۱ ه.ق.) (۱۷۵۷ م) وی نوه مولا اسماعیل است که توانست تا حدی اعمال قدرت نماید.

اروپا

اسپانیا: شاه اسپانیا در این زمان فردیناند ششم است (۱۷۴۶ – ۱۷۵۹ م.) بعد از وی برادر ناتنیش کارلوس سوم به‌جای او نشست (۱۷۵۹ – ۱۷۸۸ م.) وی پسر فیلیپ پنجم است. به‌موجب عهدنامه پاریس سال ۱۷۶۳ م. فلوریدا را به انگلستان واگذار کرد و در مقابل لوئیزیانای غربی را از فرانسه گرفت. در سال ۱۷۷۹ م. کارلوس به‌طرفداری از انقلابیان فرانسه وارد جنگ شد. انگلستان: شاه انگلستان در این زمان جورج دوم است (۱۷۲۷ – ۱۷۶۰ م.) بعد از درگذشت وی نوه‌اش جورج سوم به سلطنت نشست (۱۷۶۰ – ۱۸۲۰ م.) این پادشاه با اسلاف خود اختلاف زیادی داشت، زیرا در انگلستان متولدشده بود و در حقیقت انگلیسی واقعی محسوب می‌شد. او از آغاز سلطنت درصدد مطیع ساختن پارلمان برآمد و با تطمیع، عده‌ای را به نام رفقای شاه دور خود جمع کرد و وسایل کناره‌گیری ویلیام پیت نخست‌وزیر را فراهم گردانید. دولت‌های متعددی آمدند و رفتند تا سرانجام لرد نورث به مقام نخست‌وزیری رسید و وی مطابق دلخواه شاه بود. نتیجه سیاست خشن شاه و دولت نورث به انقلاب امریکا منجر شد که با روی کار آمدن ویلیام پیت دوم دوران استیلای شاه بر دولت به آخر رسید. دولت انگلیس برای سرکوبی شورشیان در سال ۱۷۷۶ م. سپاهی به امریکا فرستاد که از قوای امریکا به‌فرماندهی جورج واشنگتن شکست خورد. پس‌ازآنکه از سال ۱۷۵۶ – ۱۷۶۳ م. میان فرانسه و انگلستان بر سر تملک مستعمرات در امریکا و هندوستان جنگ درگرفت، دولت انگلستان به دلیل آنکه متحمل مخارج زیادی شده بود، تصمیم گرفت که مستعمرات را مجبور کند تا قسمتی از مخارج سپاه را در امریکا بپردازد. اتخاذ چنین سیاستی زمینه را برای انقلاب آماده ساخت و باعث خشم ساکنان مستعمرات شد. چون دولت انگلستان دو قانون مالیاتی یکی به نام قانون تمبر و دیگری به نام قانون چای وضع کرد، آمریکایی‌ها اعتراض کردند و در سال ۱۷۷۳ م. مقداری از چای انگلیسی را در بوستون به دریا ریختند. نمایندگان انقلابیان در سال ۱۷۷۴ م. کنگره را تشکیل دادند. انقلاب امریکا در سال ۱۷۷۵ م. آغاز شد که در این سال شورشیان، جورج واشنگتن را به‌فرماندهی کل قوای مستعمرات منصوب کردند. در سال ۱۷۷۶ م. اعلامیه استقلال منتشر شد. پرتغالی: پادشاه پرتغال در این زمان ژان پنجم است (ژان بزرگوار) (۱۷۰۶ – ۱۷۵۰ م.) وی از هنرمندان و ادبا حمایت می‌کرد و دارای درباری باشکوه بود و در دوران سلطنت وی بناهای زیبایی در لیسبون بنا گردید. بعد از وی ژوزه به سلطنت نشست. در دوران سلطنت او امور مملکت در دست وزیرش پومبای بود. بعد از مرگ ژوزه سلطنت نصیب دخترش ماریای اول شد (۱۷۷۷ – ۱۸۱۶ م.) در سال ۱۷۷۹ م. آکادمی علوم لیسبون را تأسیس کرد. پروس، پادشاه پروس در این زمان فردریک کبیر است (۱۷۴۰ – ۱۷۸۶ م.) دانمارک: پادشاه دانمارک در این زمان فردریک پنجم است (۱۷۴۶ – ۱۷۶۶ م.) وی در سال ۱۷۵۷ م. هیئتی را مأمور مطالعه اوضاع کشاورزی کشور نمود. بعد از او پسرش کریستیان هفتم به سلطنت نشست (۱۷۶۶ – ۱۸۰۸ م.) که اندکی بعد از جلوس به تخت سلطنت به مرض روانی دچار شد. در چنین وضعی پزشک مخصوص وی و ملکه کارولین خواهر جورج سوم پادشاه انگلستان کشور را اداره می‌کردند. در سال ۱۷۷۲ م. پزشک مخصوص و ملکه به اتهام ارتباط نامشروع با یکدیگر تحت تعقیب قرار گرفتند. پزشک اعدام شد و ملکه مطلقه گردید. روسیه: تزار روسیه در این زمان الیزابت پترونا است (۱۷۴۱ – ۱۷۶۲ م.) بعد از درگذشت الیزابت پترونا، پطر سوم به تخت نشست و با سوفیا که بعداً بنام کاترین دوم امپراتور روسیه شد، ازدواج کرد. پطر مردی عیاش و بلهوس و فاقد توازن عقلی بود، توجه چندانی به همسر خود نداشت. سوفیا هم در مقابل، روابط نامشروعی با عده زیادی پیدا کرد. در سال ۱۷۶۲ م. توطئه‌ای به رهبری گریگوری آرلوف یکی از معشوقه‌های او علیه پطر شکل گرفت. پطر ناچار مستعفی شد و طولی نکشید که به‌طور اسرارآمیزی درگذشت و کاترین دوم تزار روس شد (۱۷۶۲ – ۱۷۹۶ م.) وی یکی از امیر زادگان آلمانی بود. کاترین به علت این‌که شوهرش توجه چندانی به وی نداشت، بیشتر اوقات خود را صرف مطالعه می‌کرد، به‌ویژه رغبت زیادی نسبت به آثار منتسکیو و ولتر داشت. کاترین در سال‌های اول سلطنت خود (۱۷۶۷ م.) هیئتی مرکب از ۶۰۰ نفر نماینده جمیع طبقات و اصناف روسیه فراهم آورد که وظیفه این هیئت، تهیه قانونی مبتنی بر اصول آزادی و حریت مذهبی و مساوات اجتماعی بود. کاترین شخصاً مقدمه‌ای بر این قانون به نام دستور نوشت؛ اما در حقیقت سلطنت کاترین برای رعیت موجب مزید بدبختی شد و کار رعیت به بندگی و بردگی کشید شورش رعایا از سال ۱۷۷۱ م. بالا گرفت. دامن زن این اغتشاش، یکی از قزاق‌های فراری به نام بوکاچف بود که می‌گفت من پطر سوم هستم که از دست جلادها رهاشده‌ام، لیکن سرانجام همراهان بوکاچف خیانت ورزیدند و او را تسلیم قوای دولتی کردند. کاترین دوم کوشید تا با تجاوز به همسایگان ضعیف‌تر خود یعنی لهستان و عثمانی بر قدرت روسیه بیفزاید. در سال ۱۷۶۴ م. معشوقه سابق خود استانیسلاس را به تخت سلطنت لهستان نشاند. نخستین جنگ کاترین دوم با دولت عثمانی (۱۷۶۸ – ۱۷۷۴ م.) با پیمان کوچک قینار چه خاتمه پذیرفت. رومانی: به‌موجب عهدنامه قینارچه سال ۱۷۷۴ م. دولت روسیه در مولداوی و والاکیا از قدرت و نفوذ زیادی برخوردار شد. سوئد: پادشاه سوئد در این زمان آدولفوس فردریک از خاندان اولد نبورک است و پسرش گوستاو سوم (۱۷۷۱ – ۱۷۹۲ م.) جانشین وی شد که حکومت مطلقه را بازگرداند. فرانسه: پادشاه فرانسه در این زمان لوئی پانزدهم است (۱۷۱۵ – ۱۱۷۴ م.) لوئی مستعمرات فرانسه را در هندوستان و کانادا به انگلستان واگذار کرد. دوران سلطنت لوئی عصر روشنفکری بود. اندیشمندان فرانسه نظام موجود فرانسه را موردانتقاد قرار می‌دادند و برای اصلاحات ریشه‌دار اجتماعی برنامه‌های مترقی پیشنهاد می‌کردند. در این زمان متفکران چندی در فرانسه می‌زیستند، ازجمله می‌توان از منتسکیو و دیدرو و دالامبر و روسو نام برد. بعد از لوئی پانزدهم نوه‌اش لوئی شانزدهم به سلطنت نشست (۱۷۷۴ – ۱۷۹۲ م.) وی مردی خوشخو و نیک‌نفس را در مقابل، عاری از سیاست و تدبیر بود همسرش ماری آنتوانت (خواهر ژوزف دوم پادشاه اتریش) جز هوسرانی و خودآرایی و توسعه تشریفات درباری به چیز دیگری نمی‌اندیشید. درباریان و طبقه فاسد حاکم نیز غیر از عیاشی و خوش‌گذرانی و برپا کردن مجالس خوش‌گذرانی و شب‌زنده‌داری و پر کردن جیب خود از خزانه تهی فرانسه هدف دیگری نداشتند. در چنین وضعی اوضاع مالی فرانسه که از زمان سلطنت لوئی چهاردهم به بعد به علت جنگ‌های طولانی و هزینه سرسام‌آور قصر ورسای و تجملات سرسام‌آور درباری به وضع اسفناکی افتاده بود دچار بحران شدیدی شد. تورگو، وزیر دارایی، چاره امور مالی کشور را در کم کردن مستمری‌های درباریان و تقلیل مخارج هیئت حاکم تشخیص داد؛ بنابراین ملکه و درباریان که منافعشان به خطر افتاده بود، لوئی را بر آن داشتند که سرانجام در سال ۱۷۷۶ م. تورگو را از کار برکنار و در همان سال نکر را به ریاست خزانه‌داری منصوب کند. لهستان: پادشاه لهستان در این زمان ستانیسلاس دوم است (۱۷۶۴ – ۱۷۹۵ م.) در این زمان نفوذ روس‌ها در لهستان روزافزون بود و همین امر باعث شورش سال ۱۷۶۸ اشراف لهستان علیه روس‌ها گردید که توسط روس‌ها درهم‌شکسته شد.

مطالب تاریخی بیشتر >  بلاش پنجم و اردوان پنجم

امریکا

آرژانتین: بوئنوس آیرس در سال ۱۷۷۶ م. کرسی نیابت سلطنت اسپانیا شد. کانادا: رقابت بین انگلستان و فرانسه منجر به جنگ بین آن دو گردید و فرانسویان در سال ۱۷۵۹ م. از قوای انگلیسی شکست خوردند و به‌موجب عهدنامه پاریس سال ۱۷۶۳ م. کانادا به تصرف انگلستان درآمد. با این اوصاف کشمکش بین کانادایی‌های فرانسوی که پیرو مذهب کاتولیک بودند، با پروتستان‌های انگلیسی تازه‌وارد به پایان نرسید.

ممالک متحده امریکا: مهاجران انگلیسی که از اوایل قرن هفدهم میلادی در امریکای شمالی مستقر بودند و نواحی آباد و زرخیزی را در اختیار داشتند، در ابتدای قرن هجدهم میلادی به تأسیس بندرهایی ازجمله فیلادلفیا و نیویورک و بوستون همت گماشتند و به نشر فرهنگ پرداختند و تا سال ۱۷۶۵ م. تحت تبعیت انگلستان بودند، در این سال دولت انگلیس که دچار بحران شدید مالی شده بود، یک‌رشته مالیات‌های بی‌مورد به مردم امریکا تحمیل کرد و مهاجرنشین‌های انگلیسی در امریکا نه‌تنها حاضر به قبول این تحمیلات نشدند بلکه به‌منظور الغای آن به تظاهراتی دست زدند و شورشی در سرتاسر امریکا بر پا کردند. دولت انگلیس برای سرکوبی شورشیان، سپاهی به امریکا فرستاد و همان‌طور که گفته شد در سال ۱۷۷۶ این سپاه از قوای امریکا به‌فرماندهی جورج واشنگتن نماینده ایالت ویرجینیا که در راه استقلال امریکا دلیرانه مبارزه می‌کرد، شکست خورد و متحمل تلفات سنگین و خسارات فراوان گردید.

جانشینان کریم‌خان زند

بعد از مرگ کریم‌خان بین جانشینان او بر سر تخت و تاج نزاع درگرفت. عاقبت مقرر شد که ابوالفتح خان فرزند کریم‌خان به پادشاهی و برادرش محمدعلی‌خان به ولایتعهدی انتخاب شوند. طولی نکشید که زکی خان برادر کریم‌خان عده‌ای از بزرگان زند را کشت و نام پادشاه را درآن‌واحد بر دو فرزند کریم‌خان گذاشت و خود زمام امور کشور را در دست گرفت و قریب مدت ۱۰۰ روز بر فارس و اصفهان با اختیارات تام حکومت کرد. همین‌که خبر مرگ کریم‌خان به صادق خان رسید، به‌اتفاق جعفرخان فرزند خود عازم شیراز شد، لیکن بر اثر توطئه زکی خان سپاهیان صادق خان پراکنده شدند. صادق خان ناچار به کرمان رفت. در این زمان علی مراد خان خواهرزاده زکی خان که حکومت عراق را داشت علم مخالفت را برافراشت. زکی خان عازم سرکوبی او شد، اما شبانه در محل یزد خواست به دست عده‌ای از امرا کشته شد. در سال ۱۱۹۳ هجری بعد از کشته شدن زکی خان امرای زند ابوالفتح خان را به سلطنت برداشتند، اما او مشغول عیاشی شد در این ایام صادق خان وارد شیراز شد و هرچند ابوالفتح خان را نصیحت کرد، مؤثر واقع نشد، ناچار او را دستگیر ساخت و خود زمام امور را در دست گرفت و به‌فرمان وی جعفرخان فرزندش مأمور فتح اصفهان و یزد و بهبهان شد. در همین زمان علیمراد خان بنای تاخت‌وتاز را به قلمرو ابوالفتح خان گذاشت تا سرانجام در اوایل سال ۱۱۹۵ هجری اصفهان به‌کلی از قلمرو ابوالفتح خان خارج شد و طولی نکشید که شیراز هم سقوط کرد و صادق خان و فرزندانش کشته شدند. در اوایل سلطنت علیمراد خان، آغامحمدخان قاجار مازندران و گیلان را تخت نفوذ خویش درآورد. علیمراد خان در سال ۱۱۹۸ هجری ویس خان فرزند خود را مأمور سرکوبی آغامحمدخان کرد. او در نزدیکی گرگان از سپاهیان خان قاجار شکست خورد. در سال ۱۲۰۰ هجری علیمراد خان عازم سرکوبی جعفرخان زند شد که در نواحی زنجان سر به شورش برداشته بود، لیکن در مورچه‌خورت اصفهان درگذشت. بعد از مرگ وی جعفرخان فرزند صادق خان به سلطنت نشست و به‌فرمان وی دو سپاه مأمور سرکوبی آغامحمدخان شدند که هر دو در نزدیکی کاشان شکست خوردند، جعفرخان بعدازاین شکست به شیراز گریخت و تا سال ۱۲۰۲ هجری پیوسته بین زندیه و قاجاریه جنگ و نزاع بود تا آنکه در همین تاریخ جعفرخان به دست عده‌ای از امرای زند کشته شد و صید مرادخان زند جای او را گرفت. در این تاریخ لطفعلی‌خان زند فرزند جعفرخان سرگرم فتح بنادر خلیج‌فارس بود. او پس از اطلاع از قتل پدر خود به‌سوی شیراز حرکت کرد و پایتخت را از تصرف صید مراد خان خارج ساخت و در سال ۱۲۰۳ هجری خود به تخت نشست. در سال ۱۲۰۴ هجری عازم شیراز شد. لطفعلی‌خان تاب مقاومت در خود ندید و ناچار به‌جانب دشتستان گریخت. آغامحمدخان پس از تصرف شیراز به تهران بازگشت. لطفعلی‌خان بار دیگر از دشتستان به شیراز آمد و آن شهر را به کمک حاجی ابراهیم‌خان کلانتر به تصرف خود درآورد و در سال ۱۲۰۵ هجری برای مقابله با آغامحمدخان به‌سوی شمال لشکرکشید، اما به فتح اصفهان موفق نشد. هنگامی‌که به شیراز برگشت حاجی ابراهیم‌خان کلانتر از غیبت او استفاده کرد و به او خیانت ورزید و از پذیرفتن لطفعلی‌خان به شیراز خودداری کرد. چون سپاهیان لطفعلی‌خان از دور او پراکنده شدند، وی ناگزیر به بنادر جنوب گریخت. مصطفی خان قاجار دولو به شیراز آمد و از جانب آغامحمدخان حکومت آن شهر را به حاجی ابراهیم کلانتر سپرد. در سال ۱۲۰۶ هجری آغامحمدخان شخصاً به دفع لطفعلی‌خان آمد. خان زند به ناچار به کرمان گریخت و با کمال رشادت آن شهر را تصرف کرد. آغامحمدخان با سپاهی به کرمان آمد، لطفعلی‌خان مدت چهار ماه مقاومت کرد، اما چون شهر را در حال سقوط دید به بم گریخت و به دست یکی از هوادارانش که به او خیانت کرد، گرفتار شد و اسیر دشمن خود آغامحمدخان شد و سرانجام در سال ۱۲۰۹ هجری در تهران به‌فرمان خان قاجار کشته شد. هرچند سلسله زند دوامی نداشت، اما با شرافت شروع شد و با شرافت هم به پایان رسید. مؤسس آن یکی از بهترین و آخرین فرد آن طایفه یکی از دلیرترین شاهزادگان ایرانی است که هر دو، نام نیکی در تاریخ ایران از خود باقی گذاشتند.

مطالب تاریخی بیشتر >  از طاهریان تا حمله مغول

پادشاهان زندیه

۱. کریم‌خان

۲. ابوالفتح خان پسر کریم‌خان

۳. علیمراد خان بار اول

۴. محمدعلی‌خان پسر کریم‌خان

۵. صادق خان برادر کریم‌خان

۶. علیمراد خان بار دوم

۷. جعفرخان پسر صادق خان

  1. صید مراد خان

۹. لطفعلی‌خان

مهم‌ترین حوادثی که در دوران سلطنت جانشینان کریم‌خان در جهان آن روز به وقوع پیوست، به شرح زیر است:

آسیا

افغانستان: پادشاه افغانستان در این زمان تیمور شاه درانی است که پایتخت خود را به کابل منتقل کرد. در سال ۱۷۸۱ سیکها، ملتان را به تصرف خود درآوردند، لیکن تیمور شاه آن را بازگرفت. بعد از وی سلطنت به پسرش زمانشاه درانی رسید (۱۷۹۲ – ۱۸۰۰ م.) با توجه به این‌که در آغاز سلطنت خود با رقابت برادرانش مواجه شده بود و مضافاً بر این قلمروش از طرف آغامحمدخان قاجار در معرض تهدید بود بااین‌همه مشکلات درصدد تجدید امپراتوری احمدشاه درانی برآمد. طولی نکشید که محمود یکی از برادرانش سر به شورش برداشت و قندهار را تسخیر کرد و درصدد حمله به کابل برآمد. زمانشاه گریخت، اما کمی بعد دستگیر شد و او را کور کردند. تایلند (سیام): در این زمان سلسله چاکری در تایلند سلطنت می‌کرد که عنوان همه شاهان این سلسله، راما بود. شاه این زمان تایلند رامای اول است (۱۷۸۲ – ۱۸۰۹ م.)

چین: در چین سلسله مینگ (منچو) سلطنت می‌کرد (۱۶۴۴ – ۱۹۱۲ م.) ژاپن: در ژاپن خاندان توکوگاوا سلطنت داشتند (۱۶۰۳ – ۱۸۶۷ م.) عثمانی: بعد از عبدالحمید اول سلیم سوم که بیست و هشتمین سلطان عثمانی است، به تخت نشست (۱۷۸۹ – ۱۸۰۵ م.) رین پسر سلطان مصطفی سوم است. سلطان سلیم سوم در دومین جنگ روس و عثمانی به‌سختی شکست خورد و اراضی زیادی را از دست داد.

عربستان سعودی: فرمانروای عربستان در این زمان عبدالعزیز ابن محمد ابن سعود است.

آفریقا

تونس: فرمانروای سلسله حسینی تونس در این زمان حموده پسر علی است.

مراکش: فرمانروای شرفای مراکش در این زمان الیزید است (۱۲۰۴ ه.ق.) (۱۷۸۹ م.) دوره حکمرانی وی توأم با آشوب و هرج‌ومرج بود. جانشین وی هشام است ۱۲۰۶ هجری (۱۷۹۲ م.) بعد از وی سلیمان زمام امور مملکت را به دست گرفت (۱۲۰۹ ه.ق.)

اروپا

اسپانیا: شاه اسپانیا در این زمان کارلوس سوم است (۱۷۵۹ – ۱۷۸۸ م.) که به‌موجب معاهده پاریس سال ۱۷۸۳ م. فلوریدا را بازگرفت. کارلوس یکی از بزرگ‌ترین شاهان بوریون اسپانیا است که در دوران سلطنت وی اهالی اسپانیا از رفاه و آسایش نسبی برخوردار بودند و بعد از وی پسرش کارلوس چهارم به سلطنت نشست (۱۷۸۸ – ۱۸۰۸ م.) وی مردی نالایق و برخلاف پدرش فوق‌العاده بی‌کفایت و عاری از تدبیر بود. در سال ۱۷۹۳ م. اسپانیا در جنگ‌های اروپایی دوران انقلاب کبیر فرانسه شرکت کرد. انگلستان: انگلستان سرانجام به‌موجب معاهده ورسای در سال ۱۷۸۳ م. (۱۱۹۸ هجری، مقارن با سلطنت علیمراد خان زند) استقلال سیزده مهاجرنشین خود را در امریکا به رسمیت شناخت. بوهم و مجارستان: پادشاه بوهم و مجارستان در این زمان لئوپولد دوم است (۱۷۹۰ – ۱۷۹۲ م.) وی جانشین پدرش فرانسیس اول است. ازلحاظ امور سیاسی و اداره کردن امور مملکت، زمامداری بسیار لایق و شایسته بود. وی آخرین شاه بوهم است. جانشین او فرانسیس دوم است (۱۷۹۲ – ۱۸۳۵ م.) پروس: شاه پروس در این زمان فردریک کبیر است (۱۷۴۰ – ۱۷۸۶ م.) بعد از وی سلطنت به برادرزاده‌اش فردریک ویلهلم دوم رسید (۱۷۸۶ – ۱۷۹۷ م.) روسیه: تزار روسیه در این زمان کاترین دوم است ۱۷۶۲ – ۱۷۹۶ م (۱۲۰۰ هجری مقارن با سلطنت جعفرخان پسر صادق خان زند و آغاز سلطنت آغامحمدخان قاجار) منشوری صادر کرد که به‌موجب آن اشراف به‌صورت یکی از اصناف درآمد. بر اساس این منشور آن‌ها از پرداخت مالیات و خدمت وظیفه معاف می‌شدند و مقام آن‌ها موروثی می‌شد. مضافاً بر این اراضی و روستاییان ایشان تحت مالکیت مطلق آن‌ها قرار می‌گرفت. او قطعات بزرگی از زمین‌های دولتی را به اشراف موردنظر خود واگذار کرد. کاترین در سال ۱۷۸۳ م. (۱۱۹۸ هجری، مقارن با سلطنت علیمراد خان زند) شبه‌جزیره کریمه را ضمیمه روسیه کرد. کاترین حامی سرسخت ادبیات و هنر و تعلیم و تربیت بود. با چند تن از دانشمندان و نویسندگان معروف فرانسه، ازجمله ولتر و دالامبر و دیدرو مکاتبه داشت. سوئد: پادشاه سوئد در این زمان گوستاو سوم است (۱۷۷۱ – ۱۷۹۲ م.) در سال ۱۷۸۸ م. (۱۲۰۳ هجری، مقارن با سلطنت صید مراد خان و لطفعلی‌خان زند و آغامحمدخان قاجار) جنگ بیهوده‌ای با روسیه کرد، ولی یک سال بعد روس‌ها را شکست داد. هنگامی‌که قصد تشکیل اتحادیه‌ای داشت تا در انقلاب فرانسه شرکت جوید. در یک مجلس مهمانی به دست یکی از نمایندگان اشراف کشته شد و سلطنت به پسرش گوستاو چهارم رسیل (۱۷۹۲ – ۱۸۰۹ م.) گوستاو سوم شاهی روشنفکر و با ذوق و حامی علم و ادب بود. سلطنت پسرش گوستاو چهارم مقارن است با سلطنت لطفعلی‌خان زند و آغامحمدخان قاجار، فرانسه: شاه فرانسه در این زمان لوئی شانزدهم است (۱۷۷۴ – ۱۷۹۲ م.) در سال ۱۷۸۸ م. (۱۲۰۳ هجری مقارن با سلطنت صید مراد خان و لطفعلی‌خان زند و آغامحمدخان قاجار) ترتیب انتخابات مجلس طبقاتی داده شد و در پنجم ماه مه ۱۷۸۹ م. در ورسای تشکیل جلسه داد. هدف لوئی شانزدهم و صدراعظم از تشکیل دادن مجلس طبقاتی این بود که به کمک آن، ترتیبی برای حل مشکلات مالی داده شود ولی سیل شکایاتی که از ایالات و ولایات به این مجلس روان شد، آشکار ساخت که مردم به اصلاحات مالی قانع نیستند، بلکه خواهان اصلاحات عمیق سیاسی و اجتماعی ند. به سبب اختلافاتی که در امر تشکیل و اخذ آرا بین طبقات روحانیون و نجبا و طبقه سوم روی داد، سرانجام طبقه سوم که شاه را در اخذ تصمیم مردد می‌دید، در سال مجلس خود را مجلس ملی اعلام کرد و چون به امر شاه محل جلسات محاصره شد،

مطالب تاریخی بیشتر >  محمدشاه قاجار

نمایندگان سوگند یادکردند که تا قانون اساسی کشور را تدوین نکنند، متفرق نشوند. چند روز بعد شاه در مجلس حضور یافت و اخطار کرد که هر طبقه از طبقات سه‌گانه باید در اتاق خاصی بنشینند. بعد از خروج وی از مجلس، رئیس مجلس جواب داد، ملت در حال اجتماع، فرمان‌بردار کسی نیست و میرابو گفت، بروید به آقای خود بگویید که ما به اراده ملت در اینجا گردآمده‌ایم و جز به‌زور سرنیزه ما را ازاینجا بیرون نتوان کرد. سرانجام شاه تسلیم شد و مجلس ملی را قانونی شناخت ولی ضمناً ورسای را تحت محاصره سربازان قرار داد و به تحریک جمعی از درباریان که ماری انتوانات اتان را رهبری می‌کرد، صدراعظم خود را معزول کرد. در این موقع گروهی از مردم سر به شورش برداشتند و به زندان باستیل هجوم بردند. لوئی شانزدهم تسلیم شد، لیکن شورشی که در پاریس روی‌داده بود، به ولایات سرایت کرد. روستاییان به سوزانیدن کاخ‌ها و آزار مالکان پرداختند و دولت برای جلوگیری از خونریزی، ناظر این اعمال بود. مقارن این ایام، نجبا و روحانیان عضو مجلس ملی از طرفی به دلیل ترسی که بر کشور مستولی شده بود و از طرف دیگر شاید تحت تأثیر اوضاع هیجان‌آور آن ایام از حقوق فئودالی و امتیازات خود چشم پوشیدند. ضمناً شایع بود که دربار دست در کار تحریکات ضدانقلابی است. به همین دلیل در پنجم اکتبر سال ۱۷۸۹ م. جمعیتی از مردم پاریس به‌سوی ورسای روانه شدند و خانواده سلطنتی را جبراً به کاخ تویلری در پاریس بردند و در شانزدهم اکتبر همین سال مجلس ملی نیز به پاریس منتقل شد. شاه به اکراه اعلامیه حقوق بشر را تصویب کرد و قانون اساسی که در سال ۱۷۹۱ م. ۱۲۰۶ هجری، مقارن با سلطنت لطفعلی‌خان زند و آغامحمدخان قاجار حکومت سلطنتی را با اختیارات محدودی برای شاه مقرر داشت. اراضی متعلق به کلیسا در سال ۱۷۸۹ م. ملی شد. لوئی شانزدهم درصدد برآمد که به اشرافی که به خارج کشور گریخته بودند ملحق شود. ولی از فرار او ممانعت شد و مردم، شاه و ملکه را با خفت تمام به پاریس باز گردانیدند. سرانجام قانون اساسی در سال ۱۷۹۱ م. به امضای شاه رسید. مجلس مؤسس اعلام داشت که خدمتش تمام و دوره‌اش به پایان رسیده است. مجلس مقنن در اکتبر ۱۷۹۱ م. منعقد شد. در همین زمان اشراف فرانسوی مهاجر، دولت‌های اروپا را تحریک به مداخله می‌کردند. در داخل فرانسه نیز سلطنت‌طلبان تنها راه بازگشت رژیم سابق را جنگ خارجی می‌دیدند. در سال ۱۷۹۲ م. اتریش اعلان‌جنگ داد، هجوم اولیه اتریش و پروس به فرانسه و شایعه خیانت شاه و ملکه منجر به شورش اوت سال ۱۷۹۲ م. شد. لوئی شانزدهم از سلطنت برکنار گردید. در ۲۱ سپتامبر سال ۱۷۹۲ م. مجلس موسوم به کنوانسیون جلسه خود را تشکیل داد و بلافاصله سلطنت را ملغی و اولین جمهوری را تأسیس کرد. لوئی محکوم به اعدام شد و در سال ۱۷۹۲ م. ۱۲۰۸ هجری (مقارن با سلطنت لطفعلی‌خان زند و آغامحمدخان قاجار) اعدام شد و درنتیجه انگلستان وارد جنگ گردید. کنوانسیون حکومت دیکتاتوری برقرار کرد و بدین ترتیب دوره وحشت آغاز شد. در اکتبر ۱۷۹۲ م. ماری آنتوانت نیز اعدام شد. لهستان: پادشاه لهستان در این زمان استانیسلاس دوم است (۱۷۶۴ – ۱۷۹۵ م.) استانیسلاس برای وحدت مجدد لهستان کوشش زیاد نمود و همین امر باعث مداخله نظامی روسیه و پروس گردید و دومین تقسیم لهستان در سال ۱۷۹۳ م. تحقق یافت. در سال ۱۷۹۴ م. کوشچو شکو ژنرال لهستانی مردم را به قیام ملی دعوت کرد، اما موفقیتی عایدش نشد. (این حوادث مقارن با سلطنت لطفعلی‌خان زند و آغامحمدخان قاجار است.)

آمریکا

آرژانتین: در این زمان دیکتاتور آرژانتین، خوان مانوئل روساس است.

کانادا: در سال ۱۷۹۱ م. کانادا به دو قسمت تقسیم شد، فرانسوی‌زبانان در کانادایی سفلی و انگلیسی‌زبان‌ها در کانادای علیا مستقر شدند. ممالکی متحده امریکا شمالی: زمانی که دولت انگلیس متوجه شد که دولت فرانسه به انقلابیان امریکا مساعدت‌های مالی و نظامی می‌نماید ناچار با انقلابیان، راه صلح را در پیش گرفت و به‌موجب معاهده ورسای سپتامبر سال ۱۷۸۳ م. استقلال ۱۳ مهاجرنشین خود را در امریکا به رسمیت شناخت و شبه‌جزیره فلوریدا را به اسپانیا و بعضی از جزایر آنتیل را به فرانسه واگذاشت. ۱۳ مهاجرنشین انگلیس در امریکا پس از کسب استقلال به‌منظور تأسیس حکومتی مستقل با یکدیگر به مذاکره پرداختند و سرانجام ۵۵ نماینده، از طرف اهالی امریکا در فیلادلفیا دورهم جمع شدند و پس از تبادل‌نظر به تدوین و تصویب قانون اساسی در سال ۱۷۸۷ م. همت گماشتند. به‌موجب این قانون هر یک از دول متحد امریکا در امور داخلی خود آزادی یافتند و نیز ملت امریکا در برابر قانون با یکدیگر مساوی گردیدند. قوای مقننه و مجریه و قضاییه از هم تفکیک و مقرر شد که حکومت جمهوری در امریکا برقرار گردد و شخص رئیس‌جمهور هر چهار سال یک‌بار از طرف کلیه نمایندگان دول امریکا انتخاب شود. قوه مجریه و اختیار عزل و نصب وزرا و سفرا، فرماندهی نیروی بری و بحری و مسئولیت امور کشور در اختیار رئیس‌جمهور قرار گرفت و قوه قضائیه به عهده اعضای سه‌گانه دیوان عالی تفویض شد و مقرر گردید اعضای این دیوان از طرف رئیس‌جمهوری برای مادام‌العمر انتخاب شوند. نمایندگان مجلس سنا از طرف مجالس کشورهای متحد امریکا و نمایندگان مجلس مبعوثان به‌موجب آرای عمومی ملت انتخاب می‌گردند. این دو مجلس در سال ۱۷۸۹ م. جورج واشنگتن فرمانده کل قوای امریکا را به مناسبت فداکاری‌هایی که درراه استقلال آن کشور از خود نشان داده بود، به‌عنوان اولین رئیس‌جمهور انتخاب کرد. هائیتی: انقلاب کبیر فرانسه موجب شورش بردگان در سال ۱۷۹۱ م. گردید. بعدازآن هائیتی که یکی از جزایر آنیتل است و بیش از ۲۷ هزار کیلومترمربع وسعت دارد، تحت استیلای فرمانروایان محلی، دوران پرآشوبی را سپری کرد.

نقشه تاریخ ایران و جهان