بعد از درگذشت فتحعلیشاه، محمد میرزا فرزند عباس میرزا که در تبریز اقامت داشت، پس از برگزاری مراسم تاجگذاری در همان شهر عازم تهران شد. بعد از رسیدن به تهران و سرکوبی مدعیان سلطنت، میرزا ابوالقاسم خان قائم مقام را به صدارت خود منصوب کرد. در سال ۱۲۵۱ هجری تحت تأثیر گفتههای مخالفان قائم مقام قرار گرفت و فرمان قتل وی را صادر کرد و به جای این صدراعظم لایق، حاجی میرزا آقاسی معلم سابق خود را منصوب کرد. در همین سال آقاخان محلاتی فرزند شاه خلیل الله رئیس فرقه اسماعیلیه ایران به فرمان محمد شاه به حکومت کرمان منصوب شد. در اوایل سلطنت محمد شاه، کامران میرزا که در اواخر سلطنت فتحعلیشاه دستنشانده دولت ایران شده بود و بایستی سالانه خراجی به دربار ایران میپرداخت، گذشته از اینکه تعهد خود را اجرا نکرد بنای تاختوتاز را به خاک سیستان گذاشت. در این میان روسیه برای نزدیک شدن به کشور هندوستان از طریق افغانستان، شاه ایران را برای تصرف افغانستان تشویق و تحریک میکرد و به همین دلیل در سال ۱۲۵۳ هجری محمد شاه عازم تصرف هرات شد. دولت انگلستان که از چنین پیشامدی راضی نبود، افغانستان را بر ضد دولت ایران شورانید. در همین زمان پوتین چرا مهندس انگلیسی مقیم هندوستان مأمور حفظ استحکامات حصار شهر هرات شد، لیکن پس از یک سال قسمتی از برج و باروی شهر به دست سربازان محمد شاه ویران شد. کامران میرزا که بیش از آن قادر به دفاع نبود، درصدد تسلیم شهر برآمد، لیکن به سرعت صحنه عوض شد، زیرا سر جان مک نیل سفیر انگلستان نزد محمد شاه آمد و وی را واداشت که جنگ را خاتمه دهد. در این گیرودار، سیمونیچ سفیر روسیه از طرف دیگر محمد شاه را به وعده و مساعدت دولت روسیه امیدوار کرد که به دلیل همین پشتگرمی، محمد شاه از سفیر انگلستان تقاضای خسارت وارده را کرد. چون سفیر انگلستان نتوانست این تکلیف را قبول کند، محمد شاه به محاصره هرات ادامه داد که متعاقب این اقدام، نیروی دریایی انگلستان جزیره خارک را تصرف کرد. در نتیجه، محمد شاه در سال ۱۲۵۴ هجری از محاصره هرات دست کشید. در سال ۱۲۵۵ هجری آقا محمد خان محلاتی به علت اختلافاتی که با حاج میرزا آقاسی پیدا کرد، بم را تصرف کرد و سر به شورش برداشت، اما از فیروز میرزا حاکم کرمان شکست خورد و عازم تهران شد. دیری نگذشت که به بهانه سفر مکه از تهران خارج شد و بار دیگر در نواحی یزد و کرمان سر به شورش برداشت، اما این بار نیز مغلوب بهمن میرزا بهاءالدوله شد و ناچار از طریق لار عازم هندوستان شد و تحت حمایت انگلستان قرار گرفت. در سال ۱۲۵۸ هجری محمود پاشا حاکم سلیمانیه پسازآنکه از مقام خود برکنار شد. به دولت ایران پناهنده شد. محمد شاه از دولت عثمانی خواست او را مجددا به حکمرانی سلیمانیه منصوب کند و چون دولت عثمانی نپذیرفت حاکم کردستان به خاک عثمانی حمله برد، اما توفیقی نیافت. باید توجه داشت غیر از مسئله یادشده دائما بر سر تعیین خط مرزی بین دو دولت ایران و عثمانی اختلاف وجود داشت. سرانجام با وساطت دولتهای روس و انگلیس انجمنی مرکب از نمایندگان چهار دولت برای حل مشکلات تشکیل شد، اما به دلیل بروز اختلافات نتیجهای از آن حاصل نشد. در همین سال والی جدید بغداد به بهانه اینکه ساکنان اماکن متبرکه از او اطاعت نمیکنند، سپاهی به کربلا فرستاد. در این ماجرا عده زیادی از شیعیان بیگناه قتل عام شدند. محمد شاه پس از آگاهی از این حادثه، فرمان حمله به سرحدات ایران را صادر کرد. این بار نیز در اثر وساطت روس و انگلیس قرار بر این شد که انجمنی مرکب از نمایندگان چهار دولت در ارز روم تشکیل گردد.
از طرف دولت ایران میرزا تقی خان امیرکبیر در سال ۱۲۶۳ هجری در ارز روم با نمایندگان دولتهای نامبرده مذاکره کرد. سرانجام معاهدهای در همین سال مرکب از ۹ ماده بین ایران و عثمانی بسته شد و به موجب آن دولت ایران از ادعای خود نسبت به سلیمانیه چشم پوشید. در مقابل دولت عثمانی مالکیت ایران را نسبت به بندر محمره (خرمشهر) و ساحل چپ شط العرب به رسمیت شناخت. در همین سال حسن خان سالار فرزند آصف الدوله به دلیل پیری و ناتوانی پدرش نیابت حکومت خراسان را به عهده داشت و از قبول فرمان حاجی میرزا آقاسی سرباز زد. به فرمان محمد شاه حمزه میرزا حشمتالدوله مأمور سرکوبی سالار شد و به حکومت خراسان منصوب گشت. سالار از سپاهیان حشمتالدوله شکست خورد و متوسل به قبایل ترکمن شد. پس از چندی مجددا درصدد تسخیر مشهد برآمد. این بار نیز حمزه میرزا نیروی وی را در شمال شرقی مشهد در هم شکست و سالار به سمت سرخس گریخت. حشمتالدوله در این زمان در بستر بیماری افتاده بود و عملیات نظامی او به تعویق افتاد. همین زمان محمد شاه درگذشت و شورش سالار بالا گرفت. مهمترین حوادثی که در دوران سلطنت محمد شاه در کشورهای دیگر جهان آن روز به وقوع پیوست، چنین است:
آسیا
افغانستان: در سال ۱۸۳۹ م. دولت انگلستان به بهانه حمایت از شجاع الملک سدوزائی به افغانستان حمله برد و کابل را اشغال کرد، لیکن با مخالفتهای شدید قبایل محلی مواجه و مجبور به بازگشت شد. این سپاه به هنگام بازگشت توسط قبایل افغان قتل عام گردید تا آنجا که تنها یکتن از آنها جان سالم به دربرد. دوست محمد خان افغانی که با دولت انگلستان از در مسالمت و سازش درآمده بود،
فرمانروایی یافت (۱۸۳۴ – ۱۸۶۲ م.) وی مؤسس سلسله بارکزائی است. تایلند: پادشاه تایلند دراینزمان رامای سوم است (۱۸۲۴ – ۱۸۵۱ م.) چین: در چین سلسله چینگ (منچو) سلطنت میکرد (۱۶۴۴ – ۱۹۱۲ م.) انگلستان از اینکه دولت چین ممانعت از برقراری روابط تجاری با کشورهای دیگر میکرد، ناراضی بود و به همین جهت آتش جنگ تریاک (۱۸۳۹ – ۱۸۴۲ م.) را برافروخت که به شکست چینیها منجر شد. به موجب معاهده نانکینگ (۱۸۴۲ م.) بنادر کانتون و شانگهای و چند بندر دیگر مفتوح گردید و هنگکنگ به انگلستان واگذار شد.
ژاپن: در ژاپن خاندان توکوگاوا سلطنت داشتند (۱۶۰۳ – ۱۸۶۷ م.) عثمانی: سلطان محمود دوم در سال ۱۸۳۹ م. درگذشت و سلطنت به پسرش عبدالمجید اول رسید (۱۸۳۹ – ۱۸۶۱ م.) به هنگام جلوس او وضع کشور عثمانی بحرانی بود. محمد علی پاشا بار دیگر سر به شورش برداشت و پسرش ابراهیم پاشا با سپاهی عازم قسطنطنیه گردید. مقامات دینی عثمانی که از اصلاحات محمود پدر عبدالمجید خشمگین بودند، درصدد برآمدند که محمد علی پاشا را به سلطنت عثمانی بنشانند، اما به علت مداخله کشورهای اروپا از جمله اتریش و روسیه و انگلستان نقشه آنها نقش بر آب شد. عربستان سعودی: در عربستان سعودی فیصل ابن ترکی زمام امور را در دست داشت (۱۸۳۳ – ۱۸۳۹ م.) در همین زمان خالد ابن سعود به کمک مصریها پس از تصرف واحه درعیه، فیصل را در ریاض در سال ۱۸۳۸ م. مغلوب کرد و او را به اسارت گرفت. فیصل بعد از آزادی خود بار دیگر در عربستان فرمانروایی یافت. جانشین وی عبدالله ابن فیصل است. عمان: فرمانروای عمان در این زمان سعید ابن سلطان است (۱۸۰۵ – ۱۸۵۶ م.) هندوستان؛ فرمانروای تیموریان هند در این زمان اکبر شاه دوم است (۱۸۰۶ – ۱۸۳۷ م.) وی مانند پدرش شاه عالم از سلطنت تنها نامی داشت و اختیار تمام امور در دست شرکت هند شرقی انگلستان بود. جانشین وی بهادر شاه دوم است (۱۸۳۷ – ۱۸۵۷ م.)
افریقا
تونس: فرمانروای این زمان تونس، بای احمد است (۱۸۳۷ – ۱۸۵۵ م.) فنا: غنا از کشورهای غربی افریقا است که بیش از ۲۰۰ هزار کیلومترمربع وسعت دارد. در سال ۱۸۴۲ م. اولین مهاجرنشینان اروپایی توسط پرتغالیها در غنا تشکیل شد. سایر کشورهای اروپایی بهویژه انگلستان نیز شروع به دستاندازی و تأسیس پایگاههای تجارتی دیگری در این ناحیه نمودند.
گابن: کشور گابن در مغرب افریقا واقع شده است و بیش از ۲۶۰ هزار کیلومترمربع وسعت دارد. این سرزمین توسط سیاحان پرتغالی در قرن پانزدهم میلادی کشف شد و در سال ۱۸۳۹ م. فرانسویها پایگاهی در خلیج گابن تأسیس کردند.
لیبی: در سال ۱۸۳۵ م. لیبی مجددا تحت حاکمیت مستقیم عثمانی قرار گرفت.
مراکش: فرمانروای شرفای مراکش در این زمان عبدالرحمن است. در سال ۱۸۴۳ م. عبدالقادر جزایری از سپاهیان فرانسه شکست خورد و به مراکش گریخت. عبدالرحمن سپاهی همراه وی کرد، لیکن نتیجهاش شکست سپاهیان مراکش در سال ۱۸۴۴ م. بود. در همان سال در طنجه پیمان صلح منعقد شد که به موجب آن عبدالرحمن متعهد گردید که عبدالقادر را بیرون کند. از این به بعد روابط مراکش و فرانسه دوستانه بود.
اروپا
آلمان: در سال ۱۸۳۵ م. دولت پروس که نقشه وحدت آلمان را طرح میکرد، موافقتنامه بازرگانی با کشور آلمان منعقد کرد و اتریش را در آن شرکت نداد. امپراتور آلمان و شاه پروس در این زمان فردریک سوم است (۱۸۳۱ – ۱۸۸۸ م.). اتریش: امپراتور اتریش در این زمان فردیناند است که بعد از درگذشت مادرش فرانسیس به جاى او نشست (۱۸۳۵ – ۱۸۴۸ م.). اسپانیا: هنگامیکه فردیناند قانون جانشینی را به نفع دخترش ایزابل دوم تغییر داد، اولین قیام کارلوسیان (عنوان طرفداران کارل اول و اعقاب وی) (۱۸۳۶ – ۱۸۳۹ م.) به وقوع پیوست. انگلستان: پادشاه انگلستان در این زمان ویلیام چهارم است (۱۸۳۰ – ۱۸۳۷ م.) بعد از وی برادرزادهاش ویکتوریا به سلطنت نشست (۱۸۳۷ – ۱۹۰۱ م.) اولین نخستوزیر وی لرد ملبورن مشاور و راهنمای او بود. با پسر عموی خود پرنس آلبرت ازدواج کرد و از او صاحب ۹ فرزند شد. وصلت وی و فرزندانش سبب اتحاد بین خاندانهای سلطنتی انگلستان و چند کشور از جمله روسیه، آلمان، یونان، دانمارک و رومانی گردید. علاقه وی نسبت به روابط خارجی، میانه او و لرد پالمرستون نخستوزیرش را گلآلود کرد.
باواریا: شاه باواریا در این زمان لوئی اول است (۱۸۲۵ – ۱۸۴۸ م.) بلژیک: شاه بلژیک در این زمان لئوپولد اول است (۱۸۳۱ – ۱۸۶۵ م.) بوهم: شاه بوهم در این زمان فرانسیس اول است (۱۷۹۲ – ۱۸۳۵ م.) ضمنا تذکر این نکته ضروری است که تعداد زیادی از سلاطین اروپا شاه کشورهای مختلف هم بوده اندا از جمله همین فرانسیس در اتریش از ۱۷۶۸ – ۱۸۰۴ م. سلطنت کرد و آخرین امپراتور امپراتوری مقدس روم (۱۷۹۲ – ۱۸۰۶ م.) بود. پرتغالی: پادشاه پرتغال در این زمان ماریان دوم است که به اتفاق دومین شوهر خود
فردیناند بعد از سال ۱۸۳۷ م. مشترکا حکومت میکردند. پروسی: پادشاه پروس در این زمان فردریک ویلهلم سوم است (۱۷۹۷ – ۱۸۴۰ م.) که در دوران زمامداری خود کوشش کرد که در جنگهای ناپلئون بناپارت بی طرفی خود را حفظ کند. با این اوصاف در سال ۱۸۰۶ میلادی ناچار با فرانسه وارد جنگ شد، لیکن درینا از سپاهیان ناپلئون شکست خورد و به پیمان معروف تیلزیت سال ۱۸۰۷ م. تن درداد. جانشین وی فردریک ویلهلم چهارم شد (۱۸۴۰ – ۱۸۶۱ م.) دانمارکی: پادشاه این زمان دانمارک فردریک ششم است (۱۸۰۸ – ۱۸۳۹ م.) و چون فرزند ذکوری نداشت، بعد از وی یکی از نزدیکانش به نام کریستیان هشتم به سلطنت نشست. (۱۸۳۹ – ۱۸۴۸ م.) در سال ۱۸۴۶ م. کریستیان به سبب تغییراتی که در وضع حقوقی شلسویک و هولشتاین به عمل آورد، آندورا متحدان دانمارک اعلام کرد.
روسیه: تزار روسیه در این زمان نیکولای اول است (۱۸۲۵ – ۱۸۵۵ م.) ساردنی: شاه ساردنی در این زمان شارل آلبرت است (۱۸۳۱ -۱۸۴۹ م.) سوئد: شاه سوئد در این زمان کارل چهاردهم است (۱۸۱۸ – ۱۸۴۴ م.) در دوران زمامداری وی در امور داخلی سوئد اصلاحاتی به عمل آمد. با این اوصاف در اواخر عمر به سبب مخالفت او با آزادیخواهان منفور شد. بعد از وی پسرش اسکار اول بر سلطنت نشست (۱۸۴۴ – ۱۸۵۹ م.) صربستان: امیر صربستان در این زمان میلوش او برنویچ است. وی فرمانروایی بسیار ستمگر و قسی القلب بود. در سال ۱۸۳۹ از سلطنت برکنار شد.
فرانسه: پادشاه این زمان فرانسه لوئی فیلیپ اول است (۱۸۳۰ – ۱۸۴۸ م.) لهستان: در سال ۱۸۴۶ م. کراکو ضمیمه اتریش شد و به صورت یک مملکت سلطنتی درآمد. پایتخت آن ورشو و از متحدان روسیه بود. هلند: پادشاه هلند در این زمان ویلیام اول است (۱۸۱۵ – ۱۸۴۰ م.) اقدامات وی علیه کاتولیکها و نحوه حکومت ارتجاعی او باعث شورش بلژیکیها و جدا شدن بلژیک از هلند گردید و ویلیام اول به نفع پسرش ویلیام دوم استعفا کرد. یونان: شاه یونان در این زمان اوتوی اول است (۱۸۳۲ – ۱۸۶۲ م.) در سال ۱۸۴۳ م. کودتای نظامی، وی را مجبور به پذیرش قانون اساسی کرد.
امریکا
آرژانتین: حاکم ایالت بوئنوس آیرس در این زمان خوان مانوئل روساس است.
برزیل: امپراتور برزیل در این زمان پدر وی دوم است (۱۸۳۱ – ۱۸۸۹ م.) پاراگوئه: دیکتاتور پاراگوئه در این زمان، فرانسیا است (۱۸۱۴ – ۱۸۴۰ م.) وی کشور پاراگوئه را از ارتباط با سایر ممالک دور نگه داشت و به همین جهت باعث رونق داخلی آن شد. پرو: در سال ۱۸۱۲ م. خوزه سان مارتین مرد انقلابی از اهالی امریکای جنوبی که در خدمت ارتش اسپانیا بود، به امریکای جنوبی بازگشت و درصدد آزادی کشورهای امریکای جنوبی از قید استعمار اسپانیا برآمد و رهبری شورشیان را در دست گرفت و با بولیوار قهرمان امریکای جنوبی ملاقات کرد و فتح پرو را به او محول کرد و خود کناره گرفت. کانادا: بعد از تقسیم کانادا به دو قسمت علیا و سفلی بهتدریج مبارزاتی همراه با شورشهایی جهت تأسیس یک دولت مسؤول مستقل درگرفت. از جمله شورشهای سالهای ۱۸۳۷ – ۱۸۳۸ م. را میتوان نام برد که مکنزی رهبری شورشیان را در کانادای علیا و پاپینو در کانادای سفلی به عهده داشتند و عاقبت گروههای آزادیخواه پیروز شدند. ممالک متحده امریکای شمالی: رئیسجمهور امریکا در این زمان جکسن است. (۱۸۲۹ – ۱۸۳۷ م.) در غلبه نهایی کشورهای متحد امریکا بر انگلستان در جنگ معروف نیواورلئان جکسون سمت فرماندهی آن را داشت که همین امر سبب معروفیت وی گردید جکسن سهم زیادی در سازماندهی و تشکیلات حزب دموکرات دارد. هشتمین رئیسجمهور ممالک متحده امریکای شمالی در این زمان، م. ون. بیورن است (۱۸۳۷ – ۱۸۴۱ م.) وحشت عمومی سال میلادی (ظهور یک نوع عدم اعتماد مردم نسبت به دستگاههای مالی کشور) و مشکلاتی که نتیجه آن بود، سبب عدم اعتماد مردم نسبت به او گردید. نهمین رئیسجمهور ممالک متحده امریکای شمالی ویلیام هنری هریسن است (۱۸۴۱ – ۱۸۴۱ م.) وی بعدازاینکه زمام امور را در دست گرفت، در همان سال درگذشت. جانشین اوج تایلر شد (۱۸۴۱ – ۱۸۴۵ م.) که دهمین رئیسجمهور ممالک متحده امریکای شمالی است. به علت اختلافاتی که با حزب و یک پیدا کرد و چون از دو حزب و یک و دموکرات موفق به گرفتن آرای کافی نگردید، در سال ۱۸۴۵ م. از مقام خود کناره گرفت و جیمز ناکی پوک به ریاست جمهوری انتخاب شد (۱۸۴۵ -۱۸۴۹ م.) مکزیکی: رئیسجمهور مکزیک در این زمان سانتا آنا است (۱۸۳۳ – ۱۸۳۶ م.) در جنگی که بین مکزیک و کشورهای متحد امریکا به وقوع پیوست، گریخت. در سال ۱۸۳۸ م. اهالی تگزاس علیه مکزیک سر به شورش برداشتند و در این راه موفق شدند و در سال ۱۸۴۵ م. امریکا، تگزاس را بهعنوان یکی از ایالات خود قبول کرد. در نتیجه میان مکزیک و ممالک متحده امریکا جنگ در گرفت و مکزیک در این پیکار شکست خورد (۱۸۴۶ -۱۸۴۸ م.)
ونزوئلا: رئیسجمهور ونزوئلا در این زمان پائس، خوسه آنتونیو است (۱۸۳۹-۱۸۴۳ م.)