نقشۀ تاریخ


شاه سلطان حسین


نقشه تاریخ ایران و جهان

بعد از درگذشت شاه سلیمان، بزرگان کشور یکی از فرزندان او یعنی سلطان حسین میرزا را به سلطنت برداشتند. اولین اقدام غلطی که از او سر زد، انتصاب گرگین خان گرجی به سمت حکمران قندهار بود. گرگین خان بر اثر ظلم بی‌حد نسبت به ساکنان قندهار در سال ۱۱۱۳ هجری به دست میرویس، کلانتر قندهار به قتل رسید. در سال ۱۱۱۸ هجری افغان‌های ابدالی هم از موقعیت استفاده کردند و سر به شورش برداشتند و هرات را تصرف کردند. در سال ۱۱۲۲ هجری ملک محمود سیستانی حکمران سابق تون پس از تصرف مشهد پرچم استقلال برافراشت. در همین سال محمود پسر میرویس از راه سیستان خود را به کرمان رسانید. در این محل از لطفعلی‌خان حاکم فارس شکست خورد و به قندهار گریخت. در سال ۱۱۲۴ هجری بار دیگر محمود از راه سیستان به سمت کرمان پیش‌راند و پس از تصرف آن منطقه از راه یزد عازم اصفهان شد. در محل گلسون آباد واقع در چهار فرسنگی اصفهان سپاهیان ایران را شکست داد و اصفهان را در محاصره گرفت. شاه سلطان حسین ناچار در سال ۱۱۳۵ هجری در فرح‌آباد با دست خود تاج صفویه را بر سر محمود گذاشت.

مهم‌ترین حوادثی که در دوران سلطنت شاه سلطان حسین در کشورهای دیگر جهان آن روز به وقوع پیوست، چنین است:

آسیا

چین: در دوران سلطنت شاه سلطان حسین، سلسله چینگ (منچو) سلطنت می‌کرد (۱۶۴۴ – ۱۹۱۲ م.) امپراتور این زمان چین، کانگ شی نام دارد (۱۶۶۱ – ۱۷۲۲ م) که با به کار بردن تدابیر لازم مرزهای شمالی و غربی چین را تثبیت و در سال ۱۷۲۰ م. استیلای خود را بر تبت تحکیم کرد.

ژاپن: در ژاپن خاندان توکوگاوا سلطنت داشتند (۱۶۰۳ – ۱۸۶۷ م).

عثمانی: در دوران سلطنت شاه سلطان حسین در عثمانی سلطان مصطفی دوم فرزند سلطان محمد چهارم پس از عمویش مسلطان احمد دوم به تخت نشست (۱۶۹۵ – ۱۷۰۳ م.) جلوس او مصادف بود با جنگ‌های دولت عثمانی با دول اتریش و لهستان و روسیه و ونیز، سلطان اعلام جهاد کرد و خود عازم جنگ شد. ابتدا سپاهیان عثمانی بر اتریش و روسیه و ونیز. غلبه کردند، لیکن سرانجام در سال ۱۶۹۷ م. سپاه عثمانی از سپاه اتریش شکست خورد.

در سال ۱۶۹۹ م. با اتریش و لهستان و ونیز پیمان صلح منعقد گردید. درنتیجه مجارستان و ترانسیلوانیا از تصرف عثمانی خارج شد. ینی چری ها از اقامت سلطان در ادرنه رضایت نداشتند و در همین زمان علما به خلع او فتوی دادند. سلطان ناچار از سلطنت استعفا کرد و در سال ۱۷۰۳ م. درگذشت. بعد از وی سلطنت به سلطان احمد سوم پسر سلطان محمد چهارم رسید. (۱۷۰۳ – ۱۷۳۰ م.). در سال ۱۷۰۹ م. کارل پادشاه سوئد که از پطر کبیر شکست‌خورده بود به دولت عثمانی پناه برد. دیری نگذشت که دولت عثمانی به بهانه اینکه روسیه در دریای آزوف کشتی جنگی مستقر کرده است و در مجاورت مرزهای عثمانی استحکامات نظامی می‌سازد به آن دولت اعلان‌جنگ داد. پطر محاصره شد و تقاضای صلح کرد و به‌موجب پیمان صلح پروت سال ۱۷۱۱ م. دریای آزوف بار دیگر به دولت عثمانی تعلق گرفت. عمان: فرمانروای عمان در این زمان سیف ابن سلطان است (۱۱۰۴ – ۱۱۲۳ ه.ق.) (۱۶۹۲ – ۱۷۱۱ م.) که در دوران امامت وی بر اثر تجاوزات مستمر خوارج تمامی ساکنان بندرها خلیج‌فارس دچار وحشت شده بودند. در دوران جانشین امام (۱۱۲۳ – ۱۱۳۱ ه.ق.) (۱۷۱۱ – ۱۷۱۸ م.) سلطان ابن سیف دوم، خوارج در سال ۱۱۳۰ هجری (۱۷۱۷ م.) گذشته از تصرف بحرین جزایر هرمز و قشم و کیش را ضمیمه عمان کردند. زمانی که شاه سلطان حسین از جلب کمک انگلیس‌ها و هلندی‌ها و فرانسوی‌ها مأیوس شد، برای سرکوب خوارج به نایب‌السلطنه پرتغال که در گوا مستقر بود متوسل گردید که درنتیجه کمک پرتغالی‌ها هم قدرت خوارج درهم شکست و هم قدرت سلطان ابن سیفسیب، هندوستان: فرمانروای تیموریان هند در این زمان اورنگ زیب است که نسبت به مذهب تسنن متعصب بود و از هندوان جزیه گرفت و برای خود درباری باشکوه ترتیب داد. سرانجام پس از قریب ۵۰ سال فرمانروایی در سال ۱۱۱۸ هجری (۱۷۰۷ م.) در شهر احمدنگر از توابع دکن درگذشت. جانشین وی پسر دومش محمد معظم ملقب به شاه عالم بهادر شاه در سال ۱۱۱۸ هجری (۱۷۱۲ م.) به تخت نشست. در مدت سلطنت خود گرفتار شورش‌های راجپوتها و سیکها بود. پس از مرگ وی بین فرزندانش اختلاف افتاد و سرانجام یکی از آن‌ها به نام معزالدین جهاندار شاه در سال ۱۱۲۴ هجری (۱۷۲۴ م.) به سلطنت نشست. وی مردی عیاش و ضعیف‌النفس بود. پسرعمویش فرخ سیر به دهلی لشکرکشید و قبل از رسیدنش به دهلی، جهاندار به دستور او کشته شد. فرخ سیر با کمک سید حسینعلی خان نایب الحکومه پاتنا و برادرش عبدالله خان جهاندار شاه را مغلوب کرد و خود به تخت سلطنت نشست. دوران حکومت فرخ سیر (۱۱۲۴ – ۱۱۳۱ ه.ق.) (۱۷۱۳ – ۱۷۱۹ م.) مصروف کشمکش‌هایی با سران سپاهی شد. سرانجام یکی از سرداران او به نام حسینعلی به دهلی حمله کرد، فرخ سیر مغلوب و مقتول گردید و شاهزاده جوانی به نام شمس‌الدین رفیع الدرجات در سال ۱۱۳۱ هجری (۱۷۱۹ م.) به سلطنت رسید. یکی از مهم‌ترین حوادث دوران سلطنت فرخ سیر که در رشد شرکت هند شرقی انگلستان از اهمیت فراوانی برخوردار است، اعطای فرمان سال ۱۱۲۹ هجری تجارت به آن شرکت بود که به‌موجب همین فرمان، شرکت مذکور با استفاده از معافیت گمرکی توانست فعالیت تجارتی خود را در قسمت بزرگی از هندوستان توسعه دهد. بعد از شمس‌الدین رفیع در سال ۱۱۳۱ هجری (۱۷۱۹ م.) رفیع الدوله شاه جهان دوم به تخت سلطنت نشست و در همان سال محمدشاه روشن زمام امور را به دست گرفت.

مطالب تاریخی بیشتر >  اشک بیست و دوم یا بلاش اول

آفریقا

الجزایر: در الجزایر در دوران عثمانی‌ها بر اثر نفوذ فرمانده لشکریان ینی چری در سال ۱۱۲۲ هجری (۱۱۷۰ م.) مقام پاشایی حذف شد و جانشین پاشا، دای گردید.

تونس: در تونس قدرت دایها به‌تدریج روبه‌زوال گذاشت. زنگبار: سپاهیان امام عمان در سال ۱۶۹۸ م. در مومباسا، دژ پرتغالی‌ها را به تصرف خود درآوردند.

مراکش: سلطان علوی مراکش در این زمان مولای اسماعیل است. (۱۶۷۲-۱۷۲۷ م.)

اروپا

انگلستان: بعد از مرگ جیمز، ویلیام سوم که در منابع فارسی تحت نام گیوم اورانژ از او نام برده شده، به سلطنت نشست (۱۶۸۹ – ۱۷۰۲ م.) وی پسر ویلیام دوم است که با ماری دختر جیمز دوم ازدواج کرد، با کشورهای سوئد و اتریش و اسپانیا اتحادیه‌ای تشکیل داد که نتیجه آن جنگ علیه لوئی چهاردهم بود. ویلیام تاج‌وتخت انگلستان را مشترکا به‌اتفاق همسرش ماری پذیرفت. پس از او سلطنت به آن استوارت رسید. در دوران سلطنت وی (۱۷۰۲ – ۱۷۱۴ م.) که وارث خواهرش ماری و ویلیام سوم بود انگلستان همچنان یکه‌تاز میدان اروپا بود. چنانکه در سال ۱۷۱۳ م. هنگام انعقاد صلح اوترخت، تقسیم میراث پادشاه اسپانیا توسط انگلیس‌ها پایان یافت. در دوران سلطنت آن استوارت نخستین ملکه بریتانیا و اسکاتلند و ایرلند (۱۷۰۷ – ۱۷۱۴ م.) دختر جیمز دوم و جانشین ویلیام سوم، آخرین فرمانروای خاندان استوارت، بر اثر یکی شدن انگلستان و اسکاتلند، کشور انگلستان به صورت فعلی درآمد. بعد از درگذشت آن استوارت، جورج اول نبیره جیمز اوا، طبق قانون جانشینی به سلطنت بریتانیا رسید (۱۷۱۴ – ۱۷۲۷ م.) و اولین پادشاه از خاندان هانور است. وی آداب آلمانی داشت و به زبان انگلیسی تسلط نداشت و چون به معشوقه‌های آلمانی خود خارج‌ازاندازه توجه داشت و به آن‌ها القاب و عناوین می‌داد، همین عمل باعث عدم رضایت مردم از سلطنت او گردید. وی به سلطنت علاقه زیادی نداشت و رسیدگی به امور کشور را وزرایش انجام می‌دادند. در حقیقت اولین هیئت دولت واقعی در این زمان به وجود آمد. در سال ۱۷۱۸ م. اتحادیه‌ای از کشورهای انگلستان و هلند و فرانسه و اتریش تشکیل شد که جانشینی خاندان هانور را تضمین کردند. والپول در اواخر سلطنت جرج به قدرت رسید. دوران طولانی نخست‌وزیری وی از همین زمان شروع می‌شود. اسپانیا: شاه اسپانیا در این زمان کارلوس دوم است (۱۶۶۵ – ۱۷۰۰ م.) کارلوس دوم پسر فیلیپ چهارم بود و خواهران فیلیپ یکی آن دوتریش مادر لوئی چهاردهم و دیگری مادر امپراتور لئوپولد اول بودند. چون کارلوس فرزندی نداشت کمی قبل از مرگ وی مدعیانی برای سلطنت اسپانیا پیدا شدند که معروف‌ترین آن‌ها یکی ولیعهد فرانسه خواهرزاده کارلوس بود و دیگری لئوپولد اول، به‌عنوان اینکه مادرش دختر فیلیپ سوم شاه اسپانیا بوده است. چون اتحاد فرانسه با اسپانیا که در آن روزگار فرمانفرمای مستعمرات وسیعی در امریکا بود، توازن قوا را در اروپا بر هم می‌زد، ادعاهای مذکور با مخالفت سایر دولت‌های بزرگ اروپایی مواجه شد. سرانجام پس از مذاکرات زیاد لوئی ادعای خویش را به نام نوه‌اش فیلیپ و لئوپولد ادعای خود را به نام پسرش شارل کرد و هر دو دولت مؤکداً متعهد شدند که به‌هیچ‌عنوان اسپانیا را ضمیمه قلمرو خود نکنند. کمی بعد طرفداران فرانسه کارلوس دوم را که مشرف به موت بود و ادار کردند که فیلیپ پنجم نوه لوئی را تنها وارث خود اعلام کند. بعد از درگذشت کارلوس، فیلیپ پنجم از خاندان بوربون به سلطنت نشست (۱۷۰۰ – ۱۷۴۶ م.) انگلستان، هلند و اتریش بر ضد فرانسه متحد شدند و سرانجام جنگ بین آن‌ها و فرانسه با عقد پیمان‌های اوترخت و راشتات و بادن در سال‌های ۱۷۱۳ – ۱۷۱۴ م. پایان یافت. درنتیجه فیلیپ به پادشاه اسپانیا شناخته شد اما بالاجبار قانون سالیک را پذیرفت. بوهم: پادشاه بوهم در این زمان بوزوف اول است (۱۷۰۵ – ۱۷۱۱ م.) وی پسر و جانشین لئوپولد اول است که امپراتور امپراتوری مقدس روم و مجارستان هم بوده است. پرتغال: پادشاه پرتغال در این زمان ژان پنجم یا ژان بزرگوار است (۱۷۰۶ – ۱۷۵۰ م.) وی پسر پدر وی دوم است. پروس: شاه پروس در این زمان فردریک اول است (۱۷۰۱ – ۱۷۱۳ م.) وی پسر فردریک ویلهلم است. اولین پادشاه پروس است که کشور را به کشوری سلطنتی تبدیل کرد. بعد از فردریک اول سلطنت به پسرش فردریک ویلهلم اول رسید. دانمارک: پادشاه دانمارک و نروژ در این زمان کریستیان پنجم است (۱۶۹۹ – ۱۷۰۳ م.) بعد از وی پسرش فردریک چهارم به سلطنت نشست (۱۶۹۹ – ۱۷۳۰ م.) وی علیه کارل دوازدهم پادشاه سوئد با دولت‌های لهستان و روسیه متحد شد، اما شکست خورد و در سال ۱۷۰۰ م. مفاد عهدنامه اهانت‌آمیزی را پذیرفت. فردریک مردی ساعی و توانا بود. با تمام قوا از رژیم سلطنتی مطلق پشتیبانی می‌کرد. به میزان زیادی از فساد دستگاه‌های اداری کاست. روسیه: تزار روسیه در این زمان پطر کبیراست (۱۶۸۲ – ۱۷۲۵ م.) در سال ۱۷۲۱ م. خود را امپراتور کل روسیه اعلام کرد و در سال ۱۷۲۲ جانشینی نسلی را لغو کرد و انتخاب جانشین را تابع اراده امپراتور قرار داد. پطر به‌خوبی می‌دانست که تبدیل کشور روسیه به یک کشور قدرتمند مستلزم دست یافتن به راهه‌ای دریایی است. به همین دلیل توجه خود را به سواحل دریای بالتیک و دریای سیاه و خلیج‌فارس معطوف کرد. در آن ایام دریای بالتیک تحت تصرف سوئد و دریای سیاه جزو قلمرو دولت عثمانی و خلیج‌فارس جزئی از کشور ایران بود. به‌هرحال پطر درصدد برآمد که بندر آزوف را در مصب رود گان به تصرف خود درآورد، ولی در سال ۱۶۹۵ م. از دولت عثمانی به‌سختی شکست خورد و مجبور به عقب‌نشینی شد. پطر بعد از تجدیدقوا در سال ۱۶۹۶ م. قلعه آزوف را تصرف کرد که این پیروزی اهمیت زیادی دربر نداشت، زیرا دولت عثمانی بر گذرگاه‌های مهم دریای سیاه نظارت و تسلط داشت. برعکس، دریای بالتیک که بین کشورهای آلمان، لهستان، سوئد و دانمارک واقع‌شده بود، به‌مراتب بیش از دریای سیاه حائز اهمیت بود. گوستاو آدلف پادشاه سوئد در قرن هفدهم میلادی آرزو داشت که دریای بالتیک یک دریاچه سوئدی باشد. برای رسیدن به این آرزو سرزمین فنلاند را از دولت مسکوی (روس) گرفت و ایالت استونی را از لهستان در ربود. در ساحل جنوبی یعنی در خاک آلمان، اراضی ساحلی مصب رود او در را به تصرف خود درآورد. علاوه بر تصرف نواحی نامبرده، مبادرت به تسخیر جزایری چند کرد که جزو کشور دانمارک بود. طبیعی است کشورهایی که قسمتی از اراضی خود را از دست داده بودند، در پی فرصت مناسب بودند که این موقعیت به دست آمد، زیرا در سال ۱۶۹۹ م. شارل دوازدهم (کارل) که بیش از ۱۷ سال نداشت، در سوئد به سلطنت رسید و در همین زمان پطر کبیر امپراتور روسیه و آگوست دوم پادشاه لهستان و فردریک چهارم پادشاه دانمارک مصمم شدند که با کارل دوازدهم پیکار کنند. برای رسیدن به این هدف سه عهدنامه در کپنهاگ و مسکو در سال‌های ۱۶۹۸ – ۱۷۰۰ م. بین دول مذکور بسته شد؛ اما کارل در اولین نبرد پطر را در ناروا به‌سختی شکست داد. سپس هم خود را مصروف پیکار با آگوست پادشاه لهستان کرد که این درگیری قریب شش سال از ۱۷۰۱ – ۱۷۰۶ م. طول کشید. پطر از این مدت استفاده کامل کرد تا بتواند شکست ناروا را جبران کند و از سال ۱۷۰۱ – ۱۷۰۴ م. مبادرت به تسخیر ایالات ساحلی دریای بالتیک یعنی لیتونی و استونی کرد. کارل پس از فراغت از کار پادشاه لهستان در سال ۱۷۰۸ م. به روسیه حمله کرد، پطر تقاضای صلح نمود و متعهد شد که تمام ایالات مفتوحه را به کارل بازگرداند، مشروط بر اینکه بنادر دریایی بالتیک را به او واگذارد؛ اما کارل در جواب گفت در مسکو قراری خواهیم داد. پطر به‌ناچار به داخل روسیه گریخت و در مسیر خود درصدد نابودی مواد غذایی برآمد که همین عمل رنج‌های زیادی را برای سپاهیان کارل به بار آورد. زمستان سال ۱۷۰۹ م. روسیه مزید بر علت شد و باعث تلف شدن هزاران تن از افراد سپاهی سوئد گردید. به همین دلیل باقیمانده سپاهیان کارل خسته و فرسوده در نبرد قلعه پولتاوا به‌سختی از پطر شکست خوردند و یک‌باره قدرت و شوکت سوئد نیست و نابود شد، به‌نحوی‌که دیگر قد راست نکرد. در مقابل، روسیه نخستین دولت اروپای شمالی و خطر ناگهانی برای ممالک اروپا شد. پطر در سال ۱۷۲۱ م. خود را امپراتور کل روسیه اعلام کرد. پطر خیال داشت از راه ایران به خلیج‌فارس و هندوستان راه یابد. به همین منظور هیئتی به ریاست شخصی به نام اسرائیل اوری روانه ایران کرد که شاه سلطان حسین حاضر به دادن امتیازاتی به بازرگانان روس شد. هفت سال بعد به‌فرمان پطر سفیری به نام ولینسکی مأمور دربار ایران شد و از تعرضاتی که در نواحی بخارا نسبت به اموال بازرگانان روس به‌عمل‌آمده بود، شکایت کرد و تقاضای غرامت کرد، لیکن به دلیل اینکه رفتار سفیر نامبرده آمیخته با غرور و خودخواهی بود، مذاکرات به نتیجه نرسید.

مطالب تاریخی بیشتر >  کوروش بزرگ یا کوروش کبیر

فرانسه: پادشاه فرانسه در این زمان لوئی چهاردهم است (۱۶۴۳ – ۱۷۱۵ م.) اوایل سلطنت لوئی دوران شکوه و جلال بی‌حساب بود. از وقایع برجسته و قابل‌ذکر این دوران بنای کاخ ورسایی است. عصر لوئی چهاردهم نه‌فقط اوج افکار سلطنت‌طلبی در سیاست بود، بلکه عصر طلائی هنر و عصر کلاسیک فرهنگ فرانسه است. وی بی‌دریغ از هنر و ادب حمایت می‌کرد. از مردان نامی و هنرمندان پرآوازه این زمان از چند تن ازجمله کورنی، مولیر، راسین، لافونتن و بوسوئه می‌توان نام برد. پاسکال دانشمند عالی‌قدر در این زمان می‌زیست. در دوران سلطنت لوئی چهاردهم در سال ۱۷۰۸ م. اولین معاهده بین دو دولت ایران و فرانسه بسته شد و سفیر فرانسه که نامش میشل بود، در اصفهان به خدمت شاه رسید. بعد از لوئی چهاردهم نوه‌اش لوئی پانزدهم به سلطنت رسید (۱۷۱۵ – ۱۷۷۴ م.) وی مردی عیاش و بلهوس بود. در دوران زمامداری خود قدمی برای حفظ منافع و مصالح فرانسه برنداشت. اوضاع مالی فرانسه در این زمان به سبب جنگ‌های مستمر لوئی چهاردهم خراب‌شده بود و دولت مبلغ فراوانی وام داشت. هرج‌ومرج و نابسامانی در امور کشور راه یافت و ازهرجهت مقدمات انقلاب کبیر فرانسه فراهم گردید. فنلاند: در سال ۱۶۹۶ م. بر اثر بروز قحطی، ثلث جمعیت فنلاند نابود شدند. لهستان: پادشاه لهستان در این زمان اوگوستوس دوم است که در سال ۱۶۹۷ م. به جانشینی سوبیسکی به پادشاهی لهستان انتخاب شد. با روسیه و دانمارک علیه کارل دوازدهم پادشاه سوئد متحد شد و چون در جنگ با پادشاه سوئد مغلوب شد، کارل او را واداشت که از تاج‌وتخت لهستان به نفع استانیسلاس اول صرف‌نظر کند ولیکن در سال ۱۷۰۹ میلادی کارل را در پلتاوا شکست داد و لهستان را پس گرفت و ستانسیلاس اول ناچار لهستان را به رقیب خود اوگوستوس دوم تسلیم کرد. مجارستان: شاه مجارستان در این زمان بوزف اول است (۱۶۸۷ – ۱۷۱۱ م.) جانشین وی شارل سوم است (۱۶۸۵ – ۱۷۴۰ م.).

مطالب تاریخی بیشتر >  تیرداد اول

آمریکا

برزیل: هنگامی‌که ناپلئون بناپارت به پرتغال حمله کرد، ژان ششم پادشاه پرتغال به ریودوژانیرو گریخت (۱۷۰۷ – ۱۷۰۸ م) و از آن زمان این شهر پایتخت امپراتوری پرتغال گردید. پس از شکست ناپلئون، ژان به پرتغال بازگشت و پسر خود پدر وی اول را به‌عنوان ولیعهد در برزیل گذاشت.

ممالک متحده امریکای شمالی: انگلستان برای پایان دادن به اختلافاتی که در مهاجرنشین‌ها به وجود آمده بود در سال ۱۷۰۲ م. تمامی مهاجرنشین‌ها را که مشتمل بر مهاجرنشین‌های سلطنتی و مهاجرنشین‌های پیرایشگران و مهاجرنشین‌های ملکی بود، مهاجرنشین سلطنتی اعلام کرد که همین اقدام باعث بروز اختلافاتی بین مهاجرنشین‌ها و انگلستان شد، به‌ویژه در مورد اخذ مالیات‌ها میان مجالس محلی و مأمورانی که دست‌نشانده انگلستان بودند اختلاف به وجود آمد.

هائیتی: دولت مستقلی که در قسمتی از مجمع‌الجزایر آنتیل بزرگ قرار دارد و وسعت آن بیش از دو هزار کیلومترمربع است، قسمت دیگر جمهوری دومینیکن را تشکیل می‌دهد. قسمت غربی آن از سال ۱۶۹۷ میلادی به فرانسه تعلق داشت.

نقشه تاریخ ایران و جهان