شاپور اول: ۲۷۱-۲۲۴
سلطنت و عقاید:
سال ۲۲۴ اردشیر از سلطنت کنارهگیری کرد و پسرش شاپور که ۴۰ ساله بود را بر تخت نهاد؛ اما شاپور پس مرگ پدر و پس از غلبه بر گردیانوس سوم حدود ۲۴۴ تاجگذاری کرد.
شاپور برخلاف پدر به آزادی عقاید اعتقاد بیشتری داشت. ولی این امر موجب نارضایتی مغان شد. البته شاپور توجه خاصی به نشر آیین زرتشت نیز داشت و به جمعآوری بعضی اجزای اوستا به قصد دلجویی از طبقه مغان مبادرت ورزید. مانی در زمان وی به تبلیغ آیین خود در ایران مبادرت ورزید.
جنگها:
امپراتور گردیانوس سوم برای استرداد نصبیین و حران به بینالنهرین لشکرکشی کرد و با شاه جدید ایران، شاپور، مواجه شد. گردیانوس در آنسوی فرات تا انطاکیه سوریه پیشرفت و نصبیین و حران را بازپس گرفت؛ اما مرگ ناگهانی فرمانده لشگرش باعث ناکام ماندن حمله او به بابل شد. جانشین او فیلیپ معروف به فیلیپ عرب به مذاکره با شاپور پرداخت و همانگونه که در کتیبه کعبه زرتشت در نقش رستم مشهود است فلیپ ۵۰۰ هزار دینار غرامت به ایران پرداخت. (نقش این پرداخت و تسلیم فلیپ نیز یکی از نقوش نقش رستم است). این متارکه ۱۴ سال به طول انجامید.
شاپور فرصتی یافت تا ولایات ساحل خزر، طوایف خوارزمی، مردم ماد نواحی جبل، طوایف گیل و دیلم و گرگان را که طغیان کرده بودند را آرام کند. گرجستان و ارمنستان نیز از متحدان روم بودند نیز مغلوب شدند. شاپور باز به سوریه لشکرکشی کرد. در این هنگام والریان امپراتور روم بود. والریان به جنگ با شاپور پرداخت ولی خود و عده کثیری از سپاهیانش به اسارت افتادند (۲۶۰ م). شاپور والریان و برخی از رومیها را در شهر جدید خود جندیشاپور واقعبین شوش و شوشتر سکونت داد و از آنان در بنای سد قیصر استفاده کرد.
تبدیل قلمرو سلطنت ساسانی به امپراتوری بزرگی تبدیل شد که دامنه آن از بینالنهرین تا ماوراءالنهر و از سغد و گرجستان تا سند و پیشاور رسیده بود.
هرمزد اول: ۲۷۱ م به مدت ۱ سال
هرمزد پس از پدر بر تخت نشست و همچون او سیاست تسامح بین ادیان را در پیش گرفت و قدرت نجبا و موبدان را محدود کرد؛ اما یک سال بیشتر نتوانست سلطنت کند. وی به مرگ طبیعی یا عزل اجباری دچار شد.
بهرام اول: ۲۷۶-۲۷۲
پس از هرمزد اول برادرش بهرام اول پادشاه شد وی تابع نجبا و موبدان بود. در زمان وی کرتیر که پیشتر هیربدی ساده بود توانست بر احوال مسلط شود. کرتیر به اصرار او بود که مانی در محکمه موبدان به مرگ محکوم شد.
بهرام دوم: ۲۹۲-۲۷۶
در زمان بهرام دوم، پسر بهرام اول، کرتیر قدرت و نفوذ خود را بیشتر کرد و حتی در امور شخصی بهرام دخالت کرد. بهرام او را نجاتدهنده روان خواند و دست او را در قلع و قمع کردن مانویان و سایر ادیان باز گذاشت. از این رو بهرام دوم توانست ۱۶ سال حکومت کند.
در زمان وی جنگ با کاروس، امپراتور روم بینتیجه ماند. ولی ارمنستان توانست به مدت نیمقرن از ایران جدا شد.
بهرام سوم– بهرام سکانشاه:
او توانست ۴ ماه حکومت کند.
نرسی: ۳۰۱-۲۹۲
نرسی پادشاه سابق ارمنستان و پسر شاپور اول بعد از بهرام سوم به سلطنت رسید. نرسی به تئوکراسی منحط کرتیر و شرکای او خاتمه داد ولی نجبا را راضی ننمود.
نرسی تیرداد را که دستنشانده روم بود از ارمنستان بیرون راند و با گالریوس سردار روم جنگ کرد. وی بار نخست شکست سختی به گالریوس در نزدیکی حران وارد کرد ولی یک سال بعد در ارمنستان از او شکست خورد و خود وی نیز مجروح شد و همسرش به اسارت گرفته شد. وی به بهانه بازگرداندن همسرش با روم معاهدهای امضاء کرد که در آن مرز ایران و روم دجله اعلام شد و ایران حق مداخله در امور ارمنستان و گرجستان دست کشید.
نرسی در ۳۰۱ از سلطنت کناره گرفت و یک سال بعد ۳۰۲ از شدت تاثر درگذشت.
هرمزد دوم- ۳۰۹-۳۰۱
او به عدالت و نیکخواهی موصوف بود و درعینحال تندخوی و سختگیر بود. وی توانست نجبا را راضی نگه دارد. او در سال ۳۰۹ در برخورد با اعراب صحرانشین یا شکار کشته شد.
آذرنرسی:
هرمزد دوم از زنش که ملکه بود سه پسر داشت. پسر بزرگ او آذرنرسی بر تخت نشست ولی با نجبا کنار نیامد و کشته شد. دو پسر دیگر هرمزد هم یکی را کور کردند و دیگری را محبوس. آنگاه سلطنت را به شاپور نام فرند دیگر هرمزد که از همسر دومش بود بر تخت نشاندند.
شاپور دوم: ۳۷۹-۳۰۹
وقتی شاپور پادشاه شد که تازه به دنیا آمده بود و مادرش نایبالسلطنه شد. ولی حکومت در دست بزرگان بود. شاپور برخلاف انتظار بزرگان وقتی ۱۶ ساله شد و تاجگذاری کرد خود را از سلطه بزرگان و موبدان رهانید و با عزم و تدبیر خود را احیاکننده سلطنت در حال زوال ساسانی دید.
در فاصله بین دو شاپور بهغیراز دوره سلطنت نرسی، ضعف پادشاهی موجب چیرگی نجبا و بزرگان و بهویژه موبدان شد. کرتیر که در زمان شاپور اول هیربدی ساده بود توانسته بود با یک فرمانروایی نامرئی و بی تاجوتخت اما سختگیر دولت را تابع دین سازد.
در دوره ساسانی چهار طبق عمده وجود داشت: روحانیان (آثروبانان)، نظامیان (ارتشتاران)، صاحبان مناسب اداری (دبیران) و کشاورزان و صنعتگران (واسترویوشان و هوتخشان).
هر طبقهای آتش خاص خود داشتند: آذرفرنبغ آتش روحانیان، آذروهرام آتش جنگجویان، آذرگشنسپ آتش خاندان سلطنت و آذربرزین آتش کشاورزان.
تا بدین جا جامعه ایرانی بر سه عامل استوار بود: سلطنت فردی، قدرت بزرگان و سلطه آتشکده. در دوره فرمانروایی اردشیر و شاپور اول عامل اول چیره بود ولی بعد آن تا دوره شاپور دوم دو عامل بعدی غالب بودند.
شاپور دوم محتاطتر بود و توانست قدرت کرتیر را بین موبدان تقسیم کند و از نفوذ بیشازحد کرتیر جلوگیری کند.
جنگها:
او ابتدا به تنبیه اعراب پرداخت چراکه در زمان کودکی او آنها به تاختوتاز میکردند و برخی نواحی همجوار حیره و بابل را دچار ناامنی کرده بودند.
در زمان او کنستانتین، امپراتور روم، مسیحی شد و مسیحیان ایران نیز به وی متمایل شدند. همین بهانه موجب شد تا شاپور آماده جنگ با کنستانتین شود ولی مرگ ناگهانی وی ۳۳۷ جنگ را به تأخیر انداخت. کنستانسوس امپراتور جدید حریف سادهتری برای شاپور بود لذا جنگ ایران و روم بعد از ۴۰ سال دوباره از سر گرفته شد. این جنگ با درگذشت کنستانسیوس ۳۶۱ به بولیانوس رسید که او نیز در ۳۶۳ به دست سرباز ایرانی کشته شد. در نهایت معاهده صلح امضا شد و نصبیین و سنجار به ایران واگذار شد و روم از مداخله در ارمنستان و گرجستان دست کشید و سرزمین آلان از تصرف روم خارج شد. و امپراتور روم متعهد شد مبلغی را به شورت سالانه برای نگهداشت دربند خزر و تنگه داریال به ایران بپردازد که در نزد ایرانیان باج تلقی میشد. این عهدنامه تا ۳۰ سال معتبر ماند.
شاپور در هفتادسالگی پس از ۷۰ سال سلطنت درگذشت و توانست ایران را به مرزهای عهد شاپور اول برساند.
منبع:
روزگاران، تاریخ ایران از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی اثر عبدالحسین زرینکوب