بعد از هرمز پسرش خسروپرویز به سلطنت نشست. در سال ۵۹۱ م. خسروپرویز به کمک موریس امپراتور روم، بهرام چوبین را شکست داد. در سال ۶۰۳ م. موریس کشته شد و سلطنت روم نصیب فکاس گردید. خسروپرویز به پاس مساعدت موریس امپراتوری فکاس را به رسمیت نشناخت. در سال ۶۰۵ م. خسروپرویز شهرهای آمد و ادس و مطران و سایر استحکامات رومیها را تصرف کرد. در سال ۶۰۶ م. فکاس کشته شد و هراکلیوس جانشین او شد. در سال ۶۱۱ م. خسروپرویز انطاکیه و دمشق را تصرف کرد؛ سپس به محاصره بیتالمقدس پرداخت و صلیب حضرت عیسی (ع) را به ایران فرستاد. در سال ۶۱۶ م. شهربراز یکی از سرداران نامی خسروپرویز، مصر را تصرف کرد. در سال ۶۱۷ م. سردار نامی دیگر خسروپرویز، به نام شاهین، پس از عبور از کاپادوکیه تعدادی از شهرهای آسیای صغیر را تصرف کرد. در همین زمان در جبهه شرقی هیاطله نیز شکست خوردند. در چنین وضعی هراکلیوس تقاضای صلح کرد لیکن موردقبول خسروپرویز قرار نگرفت. هراکلیوس تصمیم گرفت که پایتخت را رها کند و به قرطاجنه برود لیکن عیسویان متعصب حاضر شدند به امپراتور کمک کنند. در سال ۶۲۲ م. در نزدیک ارمنستان جنگ سختی بین هراکلیوس و شهربراز درگرفت که در آن، شهربراز شکست خورد. در سال ۶۲۳ م. هراکلیوس به کمک خزرها از طریق لازیکا به ایران لشکرکشید و خسروپرویز را در آذربایجان شکست داد. در سال ۶۲۵ م. سپاه خسروپرویز پس از عبور از آسیای صغیر به ساحل بسفر رسید. در این لشکرکشی سپاهیان خسروپرویز از رومیها شکست خوردند. در سال ۶۲۶ م. هراکلیوس بازهم درصدد جنگ با خسروپرویز برآمد بااینهمه یک سال بعد از خسروپرویز تقاضای صلح کرد لیکن موردقبول قرار نگرفت و در همین زمان هراکلیوس عازم دستگرد شد. در نزدیکی نینوای قدیم جنگ سختی بین ایرانیها و رومیها درگرفت. در گیرودار جنگ ناگهان نرسی بر خسروپرویز مستولی شد و فرار کرد. این شکست، احساسات مردم را برضد خسروپرویز برانگیخت؛ وی را دستگیر کردند و به زندان انداختند. وی در سال ۶۲۸ م. در زندان درگذشت. اسپانیا: شاه ویزیگوتها در اسپانیا رکارد بود (۵۵۸ – ۶۰۱ م.) مهمترین حادثه دوران سلطنت وی پذیرفتن کیش کاتولیک بود. بورگونی: شاه بورگونی در دوران سلطنت خسروپرویز، شیلدبر دوم بود (۵۹۲-۵۹۵ م) دوران زمامدازیش به جنگ و نابسامانی گذشت و فرمانروای واقعی، مادرش بود.
بیزانس: امپراتور بیزانس قسطنطین سوم بود (۶۱۲ – ۶۴۱ م.) شاه فرانکها در دوران سلطنت خسروپرویز کلوتر دوم است (۵۹۴ – ۶۲۹ م.)
چین: در چین سلسله سوئی سلطنت میکرد بعد از مرگ یانگ – لیکن فرزندش یانگ – تی جانشین او شد. در سالهای ۶۱۲ – ۶۱۴ م. به کره حمله کرد ولی با ناکامی مواجه شد. پس از انقراض سلسله سوئی، سلسله تانگ تأسیس شد (۶۱۸ – ۹۰۶ م.) در این دوره چین درنهایت وسعت خود، مشتمل بر کره و ترکستان بود و اصلاحات اداری بر اساس تعالیم کنفوسیوس به عمل آمد. این سلسله از قرن نهم میلادی رو به انحطاط گذاشت.
ژاپن: در همین زمان آیین بودا به کشور ژاپن وارد شد و اقداماتی برای تأسیس حکومتی متمرکز مانند حکومت چین به عمل آمد و تا حدی به نتیجه رسید. رئیس قبیله یاماتو، مقام امپراتوری یافت و پایتختی به تقلید سلسله تانگ در نارا تأسیس شد که بعدها، کیوتو جای آن را گرفت. در آغاز قرن هفتم میلادی خاندان فوجیوارا چندین قرن بر دربار سلطنتی تسلط داشتند. سرسلسله این خاندان ناکاتومی-نو-کاماتارا است (۶۶۹-۶۱۴ م.) نفوذ این خاندان سبب ضعف امپراتور گردید و سرانجام ملوکالطوایفی برقرار شد.