ظهور سلسله صفویه در تاریخ کهنسال ایران از چند نظر حایز اهمیت است که مهمترین آنها وحدت ملی و رسمیت یافتن مذهب شیعه و ترقی هنر و صنایع است. پادشاهان این سلسله به شیخ صفیالدین اردبیلی که از عرفای نامی زمان خود بود و دارای مریدانی زیاد بود، منسوباند که از حدود سال ۹۰۵- ۱۱۳۵ هجری بهطور مستمر و پسازآن، یعنی بعد از مدت کوتاهی که افغانها در ایران حکومت کردند تا سال ۱۱۴۸ هجری (سال جلوس نادرشاه) بهطور رسمی در ایران سلطنت کردهاند و حتی بعد از نادر نیز چند تن از افراد منسوب به این سلسله در خراسان و اصفهان اسماً مدتی سلطنت داشتهاند و در حقیقت بازیچه دست امرائی مانند ابوالفتح خان بختیاری، کریمخان زند و محمدحسن خان قاجار بودهاند.
شاه اسماعیل
مؤسس سلسله صفویه، شاه اسماعیل فرزند سلطان حیدر است که در سال ۹۰۵ هجری اصفهان، یزد و کرمان را یکی بعد از دیگری به تصرف خود درآورد و در سال هجری بغداد و دیاربکر را از تصرف خاندان آق قویونلو خارج ساخت و در سال ۹۱۶ هجری در طاهرآباد مرو شیبک خان ازبک را شکست و او را کشت و حدود قلمرو خود را تا جیحون رساند. در سال ۹۱۷ هجری بهاتفاق ظهیرالدین بابر به ماوراءالنهر لشکر کشید، لیکن از ازبکان شکست خورد و خراسان مجدداً دستخوش تاختوتاز ازبکان شد. در سال ۹۲۰ هجری در دشت چالدران با سلطان سلیم خان پادشاه عثمانی جنگید و چون سپاهیان عثمانی مجهز به توپ و تفنگ بودند، سپاهیان شاه اسماعیل که فاقد سلاح آتشین بودند، شکست خوردند و درنتیجه تبریز به تصرف سلطان سلیم درآمد اما به سبب درگیریهایی که در خاک بالکان برای دولت عثمانی پیش آمد، وی مجبور به تخلیه تبریز شد و شاه اسماعیل بار دیگر تبریز را گرفت و در سال ۹۳۰ هجری در حدود شکی بیمار شد و در سراب آذربایجان درگذشت. مهمترین حوادثی که در دوران سلطنت شاه اسماعیل اول در جهان آن روز به وقوع پیوست، به شرح زیر است:
آسیا
افغانستان: سلطان حسین بایقرا در دوران سلطنت خود (۱۴۷۰ – ۱۵۰۵ م.) افغانستان را در تصرف داشت و در اواخر سلطنت، قلمروش مورد تهدید خاندان شیبانی و ازبکانی که تحت تبعیت آنها بودند قرار گرفت و ظهیرالدین بابر در سال ۱۵۰۳ م. کابل را تصرف کرد و این شهر قریب ۲۰۰ سال تحت تصرف تیموریان هند بود. چین: در چین سلسله مینک سلطنت میکرد. (۱۳۶۸ – ۱۶۴۴ م.). دکن: پادشاه دکن، از سلسله نظامشاهیه در این زمان احمدشاه است.(۱۴۹۰-۱۵۰۸ م.) جانشین وی پسرش برهان شاه اول است (۱۵۰۸ – ۱۵۵۲ م.) که به فرمان وی مذهب شیعه مذهب رسمی شد.
عثمانی: بایزید دوم پسر سلطان محمد دوم در زمان حیات پدرش حاکم ایالت اماسیه بود. بعد از مرگ پدر بین او و برادر کوچکترش، جم بر سر قدرت اختلاف افتاد که سرانجام به پیروزی بایزید منجر شد و از ۱۴۸۱ – ۱۵۱۲ م. سلطنت کرد. تأسیس سلسله صفویه در همین زمان روی داد. در دوران سلطنت بایزید مملکت عثمانی گرفتار جنگ داخلی گردید که در همین زمان دو تن از پسران بایزید، احمد و سلیم درصدد تحکیم موقعیت خود برآمدند و به علت تمایل ینی چری ها به سلیم، بایزید ناچار در سال ۱۵۱۲ م. به نفع سلیم از سلطنت کنارهگیری کرد و در همان سال درگذشت. بعد از مرگ بایزید دوم سلطان سلیم اول به تخت نشست (۱۵۱۲ – ۱۵۲۰ م.) بعد از وی سلطنت به پسرش سلطان سلیمان ملقب به قانونی رسید. (۱۵۲۰ – ۱۵۶۶ م.) وی فتوحات سلیم خان را تحتالشعاع عملیات درخشان خود قرارداد، یعنی در سال م. امرای جزیره ردس را از مواقع مستحکم خود راند. عمان: در سال ۱۵۰۶ م. عمان به تصرف آلفونسو آلبوکرک پرتغالی درآمد. در سال ۹۲۶ هجری (۱۵۱۹ م.) به استناد عهدنامهای که با شاه اسماعیل منعقد کرد، مالکیت جزیره هرمز را به دست آورد. کره: در کره سلسله یی سلطنت میکرد. (۱۳۹۳ – ۱۹۱۰ م.) لودی: شاه لودی در این زمان اسکندر خان لودی است. (۱۴۸۹ – ۱۵۱۷ م.) در سال ۱۵۰۴ م. آگره را بنا نهاد و بعد از وی پسرش ابراهیم لودی به سلطنت نشست (۱۵۱۷ – ۱۵۶۲ م.). مالوا: آخرین سلطان سلسله خلجیان مالوا محمود دوم خلجی است ۱۵۱۱ – ۱۵۳۱ t(وی پسر ناصرالدین خلجی است. ابتدای سلطنت او با سرکشیهای برادران و سایر مدعیان سلطنت گذشت ولی سرانجام بر مشکلاتش فائق آمد و در سال ۱۵۱۷ م؛ که از غلبه هندوان خسته شده بود، به گجرات فرار کرد. هندوستان: فرمانروای تیموریان در این زمان ظهیرالدین بابر است. در سال ۹۰۶ هجری (۱۵۰۰ م.) ازبکان، سمرقند را تصرف کردند و بهاینترتیب تمام املاک موروثی در سال ۹۰۹ هجری (۱۵۰۳ م.) کابل را تصرف کرد و سپس درصدد برآمد که هندوستان را نیز ضمیمه قلمرو خود کند. در سال ۹۲۸ هجری (۱۵۲۱ م.) قندهار و در سال ۹۳۰ هجری (۱۵۲۳ م.) لاهور را تسخیر کرد.
یمن: فرمانروای سلسله بنی طاهر در این زمان صلاحالدین عامر است، (۸۹۴ – ۹۲۳ ه.ق.) (۱۴۸۸ -۱۵۱۷ م.) که در جنگ با مصریها کشته شد. همانطور که گفته شد، این سلسله توسط ممالیک مصر و ترکان عثمانی منقرض گردید.
افریقا
الجزایر: در سال ۹۲۵ هجری (۱۵۱۹ م.) خیر الدین بربروسه به فرمان سلطان عثمانی به سمت بیگلربیگی یعنی حکومت کل الجزایر منصوب شد. حبشه: گزارشهای کوویلیائو مبتنی بر سفر خود به حبشه، دربار پرتغال را به فکر عقد قراردادی با حبشه علیه مسلمانان انداخت. در سال ۱۵۲۰ م. سفیری از دربار پرتغال عازم حبشه شد و با نگوس وقت پیمانی بست. دیری نگذشت که احمد ابن محمد معروف به گران فرمانروای سومالی با حمایت و پشتیبانی پاشای دولت عثمانی بر حبشه حمله کرد و سپاهیانی را که پادشاه پرتغال به یاری نگوس فرستاده بود، شکست داد، اما مرگ احمد ابن محمد گران از پیشرفت مهاجمان جلوگیری کرد. زنگبار: در سال ۱۵۰۳ م. پرتغالیها زنگبار را تصرف کردند و آنجا را پایگاه تجاوزات خود به افریقای شرقی قرار دادند. مراکش: فرمانروای وطاسیان مراکش، در این زمان محمد اول، ابن السعید است.
(۹۰۶ ه.ق.) (۱۵۰۰ م.). مصر: فرمانروای این زمان ممالیک برجی قانسوغوری است (۹۰۶- ۹۲۲ ه.ق.) (۱۵۰۰ -۱۵۱۷ م.). زمانی که به سلطنت رسید بیش از ۶۰ سال داشت. در دوران زمامداری وی یکی از منابع مهم درآمد کشور، حقوق گمرکی بود که از کالاهایی که از هندوستان صادر میشد و از طریق مصر و شام به اروپا حمل میگردید، دریافت میشد. به همین علت است که دولت پرتغال درصدد پیدا کردن راه دیگر و ارزانتری از طریق دریا به هند برآمد و سرانجام واسکودوگاما در این راه موفق گردید. در این ایام مصر موردتوجه عثمانیها قرار گرفت. قانسو که از سلطان سلیم اول بیمناک بود، پنهانی با شاه اسماعیل اول صفوی که دشمن پادشاه عثمانی بود، متحد شد و در سال ۹۲۲ هجری که سلطان سلیم اول عازم جنگ با شاه اسماعیل شده بود، قانسو به بهانه میانجیگری با سپاهی فراوان به حلب رفت ولیکن سلطان سلیم از نیت و هدف تانسو مطلع گردید و در دایق واقع در شمال حلب سپاهیان قانسو بهسختی شکست خوردند. قانسو کشته شد و قاهره به تصرف سلطان سلیم درآمد. نیجر: پادشاه نیجر در این زمان ژنرال سونینکه است. (۱۴۹۳ – ۱۵۲۹ م.).
اروپا
آلمان: شاه آلمان در این زمان ماکسیمیلیان است (۱۴۸۶ – ۱۵۱۹ م.) که بعد از درگذشت پدرش فردریک سوم، فرمانروای مطلق بود. با این اوصاف موردقبول پاپ نبود. بعد از درگذشت ماکسیمیلیان شاهزادگانی که دارای حق انتخاب بودند میبایست برای انتخاب جانشین وی گرد هم میآمدند و قرار بود آرشیدوک شارل نواده وی جانشین او شود، اما شارل رقبای نیرومندی داشت و بهویژه فرانسوای اول پادشاه فرانسه، همچنین هنری هفتم پادشاه انگلستان رقیب او بودند. با این اوصاف سرنوشت با آرشیدوک شارل یاری کرد و در بیست و هشتم ژوئن ۱۵۱۹ م. شاهزادگانی که دارای حق انتخاب بودند، وارد کلیسای فرانکفورت شدند تا به اتفاق آرا آرشیدوک شارل هابسبورک را برای جلوس به تخت ماکسیمیلیان انتخاب کنند. اتریش: فرمانروای این زمان اتریش ماکسیمیلیان اول است که در سال ۱۵۱۹ م. درگذشت و قلمرو وسیعی را برای نوههای خود، شارل پنجم و فردیناند اول به ارث گذاشت. شارل پنجم بزرگترین امپراتور خاندان هابسبورگ است. در دوره امپراتوری شارل (شارل کن) یک سلسله شورشهای اجتماعی پدید آمد که از سال ۱۵۲۰-۱۵۲۵ م. ادامه داشت و در اسپانیا به پیروزی دولت مرکزی و در آلمان به غلبه امرا منجر شد. اسپانیا: پادشاه اسپانیا در این زمان فردیناند پنجم و ایزابل اول است (۱۴۵۲ – ۱۵۱۶ م.). در سال ۱۵۰۴ م. ناپل به تصرف اسپانیا درآمد. اسپانیا در اقیانوس اطلس از لحاظ نیروی دریایی رقیب مقتدری برای انگلستان و فرانسه به شمار میرفت. بعد از وی سلطنت به نوهاش شارل پنجم معروف به شارل کن رسید. (۱۵۱۶-۱۵۵۶ م.) وی گذشته از مالکیت سرزمینهای وسیع که از پدر و مادر به ارث به او رسیده بود، مانند اسپانیا و سیسیل و مستعمرات اسپانیا در افریقا، هلند، لوکزامبورگ و اتریش، در سال ۱۵۲۰ م. به امپراتوری آلمان نیز انتخاب شد. در سال ۱۵۱۱ میلادی جزیره کوبا به دست اسپانیاییها تسخیر شد. اسکاتلند: پادشاه اسکاتلند در این زمان جیمز چهارم است. (۱۴۸۸ – ۱۵۱۳ م.) در سال ۱۵۰۲ م. با مارگریت تودور دختر هنری هفتم پادشاه انگلستان ازدواج کرد ولی زمانی که هنری هشتم به سلطنت انگلستان رسید، روابط دو کشور انگلستان و اسکاتلند تیره شد. در سال ۱۵۱۳ م. جیمز به انگلستان حمله برد لیکن شکست خورد و کشته شد.
جانشین وی جیمز پنجم است. (۱۵۱۳ – ۱۵۴۲ م.) انگلستان: شاه انگلستان در این زمان هنری هفتم است (۱۴۸۵ – ۱۵۰۹ م.). وی بعد از مرگ هنری ششم رئیس خاندان لنکستر شد و در جنگ بوسورث نیروی ریچارد سوم را شکست داد. با الیزابت دختر ادوارد چهارم ازدواج کرد و خاندان یورک و لنکستر را متحد ساخت و سلسله تودور را بنیان نهاد. در دوران زمامداری او جنگهای صدساله پایان یافت. دوران سلطنت او را عموماً تاریخ جدید انگلستان میدانند. بعد از مرگ هنری هفتم دومین پسرش به نام هنری هشتم به سلطنت نشست (۱۵۰۹ – ۱۵۴۷ م.). هنری مردی فاضل و ادیب و زبانشناس و موسیقیدان بار آمد. وی با بیوه برادرش کاترین آراگون ازدواج کرد و از وی صاحب دختری شد. در سالهای اول سلطنت اغلب با همسرش کاترین آراگون دختر فردیناند مشورت میکرد. به نظر مارسد که در سالهای اولیه زناشویی، کاترین نفوذ زیادی بر همسرش داشت و این نفوذ را به نفع موطن خود اسپانیا به کار میبرد. مساعی او سبب شد که هنری با سیاست ضد فرانسوی اتحاد مقدس که از پاپ ژوم دوم و اسپانیا و ونیز تشکیل میشد، طرفداری کند. هنری بهآسانی وارد گروه مؤتلفین شد و ناوگانی را که هنری هفتم ساخته بود به اسپانیا فرستاد تا مشترکاً به فرانسه حملهور شوند اما فردیناند پادشاه اسپانیا بهطور ناگهانی جا زد و این لشکرکشی به بهای شکست سختی برای هنری تمام شد. از این زمان، نفوذ کاترین در سیاست انگلستان خاتمه یافت. بهجای او هنری به مردی که از سال ۱۵۰۹ م. عضو شورای مشورتی بود، یعنی کاردینال توماس ولزی اعتماد کرد. هنری در سال ۱۵۱۳ م. همراه توماس ولزی در بندر کاله پیاده شد و فرانسویان را شکست داد. کمی بعد لوئی دوازدهم برای شروع مذاکرات اعلام آمادگی کرد و سرانجام در سال ۱۵۱۴ م. مذاکرات، منجر به صلح پایداری بین دو کشور شد، اما هنری به یاری امپراتور آلمان موسوم به شارل پنجم در سال ۱۵۲۲ م. وارد جنگ شد. بعد از چندی هنری خواستار ازدواج با آن بولین شد، اما پاپ کلمان هفتم با تقاضای وی مبنی بر طلاق دادن کاترین موافقت نکرد. ولزی که نتوانسته بود این کار را تمام کند قدرت خود را از دست داد و توماس کرامول جای او را گرفت و سیاست ضد کلیسایی آغاز شد. ایتالیا: از سال ۱۴۹۹ م؛ که لوئی هفتم شاه فرانسه، میلان و جنوا را با همکاری اسپانیا اشغال کرد بین ایتالیا و اسپانیا اختلاف به وجود آمد و کار منتهی به جنگ سال ۱۵۰۲ م. گردید که لوئی مغلوب شد و بهموجب عهدنامه بلوا (۱۵۰۴ – ۱۵۰۵ م.) میلان و جنوا به فرانسه واگذار شد و ناپل به تصرف اسپانیا درآمد و رقابت بین فرانسوای اول پادشاه فرانسه و شارل پنجم پادشاه اسپانیا بار دیگر آتش جنگ بین این دو کشور را مشتعل گردانید. در سال ۱۵۲۱ م. فرانسوا شکست خورد. پرتغالی: پادشاه پرتغال در این زمان مانوئل اول است. (۱۴۹۱ – ۱۵۲۱ م.). در دوران سلطنت او پرتغال به بالاترین درجه نیروی مستعمراتی و بازرگانی خود رسید و بدون تردید این عظمت و بزرگی مدیون کوشش و فعالیت دریانوردان و سیاستمداران بزرگی بوده در سال ۱۵۰۲ م؛ و اسکودوگاما بار دیگر بهعنوان فرمانده کل ناوگان اعزامی جدید به هند، وارد صحنه و عازم کالیکوت شد. در سال ۱۵۰۵ م. فرانسیسکو دالمیدا به ساحل مالایا اعزام شد و به مجرد رسیدن به هندوستان، در کوشن کودتایی ترتیب داد و شخص دیگری را بهجای راجه به تخت نشاند و بدین سبب کوشن یک دولت تابع پرتغال شد. بعد از مدتی به لیسبون احضار شد که در راه بازگشت در درگیری با بومیان حوالی دماغه امید نیک کشته شد.
جانشین او آلفونسو دالبوکرک نام داشت که یکی از چهرههای درخشان تاریخ استعمار پرتغال است. در سال ۱۵۱۰ م. بندر گوآ واقع در ساحل غربی هندوستان را تصرف کردہ مانوئل تا سال ۱۵۲۱ م. سلطنت کرد. مهمترین آرزوی وی وحدت شبهجزیره ایبری بود (پرتغال و اسپانیا) به همین جهت از ایزابل وارث زوج پادشاهی اسپانیا خواستگاری کرد لیکن ایزابل پاسخ داد اگر مانوئل میخواهد با او ازدواج کند قبلاً باید همه یهودیان را از کشورش اخراج کند. مانوئل این وعده را داد و به دنبال آن تراژدی وحشتناکی نظیر آنچه در اسپانیا رویداده بود در پرتغال آغاز گشت. یهودیان از پناه قانون اخراج شدند و اموالشان مصادره شد. بعد از مرگ ایزابل، مانوئل دیگر نمیتوانست بر آراگون و استیل و سرزمینهای مستعمره آنان سلطنت کند. در سال ۱۵۰۱ – ۱۵۰۲ م. آمریکو وسپوچی به مصب رودخانه ریودولابلاتا رسید. در سال ۱۵۱۳ م. بالبوآفاتح اسپانیا تا اقیانوس کبیر که قبل از او چشم هیچ اروپایی به آن نیفتاده بود پیشروی کرد. سرانجام در سال ۱۵۲۰ م. ماژلان دریانورد پرتغالی با سه کشتی از تنگه ماژلان گذشت و راه اقیانوس کبیر را در پیش گرفت و در سال ۱۵۲۱ م. به جزایر فیلیپین رسید و چون در اختلاف بومیهای این جزیره دخالت کرد، در آنجا کشته شد. در این سفر ماژلان و همراهانش موفق شدند کره زمین را دور بزنند و در حقیقت این اولین گردش دور دنیا بود و عملاً کرویت زمین به اثبات رسید. واسکودوگاما که در سال ۱۴۹۷ م. رهسپار دماغه سبز شده بود، در سال ۱۴۹۹ م. به لیسبون رسید. بعد از درگذشت مانوئل سوم پسرش ژان سوم به سلطنت نشست (۱۵۲۱ -۱۵۵۷ م.).
دانمارک: پادشاه این زمان دانمارک کریستیان دوم است. (۱۵۱۳ – ۱۵۲۳ م.) به فرمان وی اشراف سوئدی در استکهلم در سال ۱۵۲۰ م. قتلعام شدند. روسیه: فرمانروای روسیه در این زمان واسیلی سوم است که بعد از مرگ پدرش ایوان کبیر زمام امور را به دست گرفت. (۱۵۰۳ – ۱۵۳۳ م.) سوئد: کریستیان دوم پادشاه دانمارک و نروژ ادعای خود را بر سوئد قهراً به کرسی – ωγ. نشاند و همانطور که در حوادث تاریخ دانمارک گفته شد، بهفرمان وی در سال اشراف سوئدی در استکهلم قتلعام شدند که این حادثه به حمام خونین استکهلم معروف است. این حادثه بر مقاومت سوئدیها افزود و آنان در سال ۱۵۲۳ م. گوستاو واسارا را به عنوان گوستاو اول به سلطنت برداشتند که در حقیقت مؤسس کشور سوئد است. او اصلاحات اساسی را در کشور شروع کرد و با فرانسوایی اول پادشاه فرانسه متحد شد و مذهب رسمی را آیین لوتری معین کرد. سویس: در سال ۱۴۹۹ م. ماکسیمیلیان عملاً به سویس استقلال داد. فرانسه: پادشاه فرانسه در این زمان لوئی دوازدهم است (۱۴۹۸ – ۱۵۱۵ م.) از سلسله والوا پسر شارل دواورلئان و جانشین شارل هشتم بود. در سال ۱۴۹۹ م. به ایتالیا لشکرکشید و میلان را تصرف کرد، لیکن در سال ۱۵۰۴ م. از ایتالیا رانده شد و در سال ۱۵۰۸ م. بار دیگر جنگ را در ایتالیا تجدید کرد. لیکن در سال ۱۵۱۳ م. از اتحاد مقدس که از مهمترین متحدان سابق وی و دولت ونیز تشکیلشده بود؛ و در این اتحادیه هنری هشتم و امپراتور ماکسیمیلیان شرکت داشتند شکست خورد و به صلح تن درداد. بعد از وی فرانسوای اول پدرزنش جانشین او شد (۱۵۱۵ -۱۵۴۷ م.) جنگهای ایتالیا را ادامه داد در سال ۱۵۱۵ م. پیروزی درخشانی به دست آورد و میلان را پس گرفت و در سال خود را نامزد امپراتوری مقدس روم کرد، ولی امپراتور شارل پنجم بر او غلبه کرد. فرانسوا در سال ۱۵۲۰ م. کوشید که حمایت هنری هشتم پادشاه انگلستان را جلب کند. فرانسوا در سال ۱۵۳۱ م. اولین جنگ خود را با امپراتور شارل پنجم آغاز کرد، ولی ۴٫ \ov در سال ۱۵۲۲ م. بهسختی شکست خورد. شارل پنجم (شارلکن) در سال اسپانیا رفته بود تا تاجوتخت آن کشور را تصاحب کند. اقامت او در اسپانیا چندان موفقیتآمیز نبود. در بهار سال ۱۵۲۰ م. اسپانیا را ترک گفت. او میخواست به آلمان برگردد و در آنجا تاجگذاری کند. شارل کن در اواخر ماه مه در بندر دوور از کشتی پیاده شد و با هنری هشتم پادشاه انگلستان ملاقات کرد و سپس عازم هلند شد و در همین زمان هنری به همراه همسر و وزیرش به فرانسه رفتند و مورد استقبال فرانسوای اول قرار گرفتند، اما در پشت پرده این ضیافتها مخالفتهای پنهانی احساس میشد و سرانجام توماس ولزی پس از مذاکره جدیدی با شارل کن در کاله تصمیم گرفت که شارل و هنری باید بر ضد فرانسه با هم متحد شوند. در آن هنگام شارل کن عازم آلمان شد و در اکتبر سال ۱۵۲۰ م. تاجگذاری کرد و چند روز بعد تشکیل دیت را اعلام داشت. لهستان: پادشاه لهستان در این زمان سیگیسموند اول است. (۱۵۰۶ – ۱۵۴۸ م.) در ۲۰ سال اول سلطنت خود بهطور متناوب با دولت مسکو در جنگ بود و مغولان نیز در مرزهای قلمرو وی به تاختوتاز مشغول بودند. مجارستان: شاه مجارستان در این زمان لوئی دوم است (۱۵۱۶ – ۱۵۲۶ م.).
امریکا
برزیل: در سال ۱۵۰۰ م؛ و دی. نپثیون اسپانیایی ساحل شمالی برزیل را کشف کرد. تصادفاً در همان سال کابرال پدرو آل وارش دریانورد پرتغالی که به فرمان مانوئل اول رد رأس ناوگانی مأمور هندوستان شده بود در این مأموریت از مسیر موردنظر خارجشده، به ساحل برزیل رسید و مدعی مالکیت آن سرزمین برای پرتغال شد. پرو: امپراتور اینکا در این زمان آواینا کاباک است (۱۴۹۳ – ۱۵۲۷ م.). مکزیک: در اوایل قرن شانزدهم میلادی بر اثر انتشار شایعاتی مبتنی بر ثروتهای سرشار امریکا، در اروپا عدهای از فرمانروایان آن قاره بهویژه اسپانیا برای به دست آوردن مالومنال، عدهای از سرداران و سپاهیان خود را روانه امریکا کردند و این گروه طماع و بیرحم در به دست آوردن طلا در سرزمینهای آباد و متمدن مکزیک و پرو و شیلی مرتکب جنایات زیادی شدند، در حقیقت میتوان گفت که عنوان انسانیت و روابط انسانی را ننگین نمودهاند. یکی از این جماعت از خدا بیخبر، فرنان دکورتز است که مملکت مکزیک را به نام اسپانیا فتح کرد و آن را اسپانیای جدید نامید. مقارن فتوحات اسپانیا در مکزیک، در سال ۱۵۱۹ م. آزتک ها در آنجا حکومت داشتند. چون اساس حکومت آنها بر ظلم و بیدادگری نهاده شده بود، به همین علت کورتز جهانگشای اسپانیایی زمانی که درصدد تصرف مکزیک برآمد. متحدان زیادی در میان بومیان آن منطقه یافت و به سهولت بر مونتسوما امپراتور (۱۵۰۲ – ۱۵۲۰ م.) غلبه کرد و او را گروگان گرفت و در سال ۱۵۲۰ م. آزتکها علیه اسپانیاییها سر به شورش برداشتند که در این گیرودار مونتسوما کشته شد و کواتموک جانشین او شد. ونزوئلا: کشور ونزوئلا در شمال غربی امریکای جنوبی است که دارای ۹۱۲ هزار کیلومترمربع وسعت است، کریستف کلمب در سفر سوم خود از مه ۱۴۹۸ تا نوامبر ۱۵۰۰ م. به قاره امریکا رسید و سواحل کلمبیا و ونزوئلا را گردش نمود. در سال ۱۵۱۸ م. شارل اول پادشاه اسپانیا برای اینکه بتواند به امپراتوری مقدس روم انتخاب شود، مبلغ هنگفتی از یک مؤسسه بانکی آلمان که به خاندان ولزر تعلق داشت قرض گرفت. در مقابل، حق مستعمره کردن ونزوئلا را به این مؤسسه داد.
شاه طهماسب
بعد از مرگ شاه اسماعیل فرزندش طهماسب که هنوز به حد رشد نرسیده بود به سلطنت نشست. در سال ۹۳۲ هجری عبدالله خان ازبک خراسان را تصرف کرد. یک سال بعد سپاهیان شاه طهماسب را که مأمور مقابله با وی بود درهم شکست. شاه طهماسب در سال ۹۳۴ هجری عازم خراسان شد و در سال ۹۳۵ در محل زورآباد نزدیک جام، عبدالله خان را بهسختی شکست داد و هرات و خراسان را از ازبکان گرفت. در سال ۹۳۹ هجری سلیمان خان پادشاه عثمانی پس از تسخیر آذربایجان تا حدود ابهر و سلطانیه پیش آمد و به دلیل بروز سرما، قبل از رسیدن شاه طهماسب، به عراق عرب مراجعت کرد. در سال ۹۴۰ هجری سام میرزا برادر شاه طهماسب سر به شورش برداشت و به سمت قندهار لشکرکشید و عبیدالله خان ازبک موقع را غنیمت دانست و هرات را تصرف کرد. در سال ۹۴۲ هجری شاه طهماسب از آذربایجان عازم خراسان شد، عبیدالله خان از غیبت شاه طهماسب استفاده کرد و پس از غارت هرات و ماوراءالنهر برگشت. شاه طهماسب در سال ۹۴۴ هجری پس از تصرف ناحیه شیروان حکومت آن ناحیه را به برادر خود القاص میرزا داد. در سال ۹۵۱ هجری القاص میرزا بر ضد شاه طهماسب علم مخالفت افراشت و در همین سال همایون شاه پسر بابر که از تخت و تاج محروم شده بود به ایران پناه جست و به کمک پادشاه ایران سلطنت ازدسترفته را بازیافت. در سال ۹۵۳ هجری القاص میرزا به استانبول گریخت و سلطان عثمانی را بر ضد ایران تشویق و تحریک کرد، اما سرانجام دستگیر شد و در زندان درگذشت. شاه طهماسب از سال ۹۵۶ – ۹۵۷ هجری گرجستان و شیروان را به تصرف خود درآورد و در سال ۹۶۶ هجری به دلیل بروز اختلاف بین سلطان سلیمان و پسران او یکی از آنها به نام بایزید به دربار شاه طهماسب پناهنده شد و مدتها در دربار میزیست تا آنکه به دلیل سر زدن بعضی اعمال زشت از او، بهفرمان شاه طهماسب زندانی شد و در اواخر همین سال بین دو دولت ایران و عثمانی صلح برقرار شد و در نتیجه شاه طهماسب، بایزید را روانه عثمانی کرد. در همین زمان آنتونی جنکین شن، نامهها و هدایایی از طرف ملکه الیزابت به شاه طهماسب تقدیم کرد. مهمترین حوادثی که در دوران سلطنت شاه طهماسب در کشورهای جهان آن روز به وقوع پیوست، به شرح زیر است:
آسیا
برمه: از سال ۱۵۳۱ م. سلسله شاهان تونگو، در برمه سلطنت داشتند و مدت فرمانروایی این سلسله قریب یک قرن دوام داشت.
چین: در چین سلسله مینگ سلطنت میکرد. (۱۳۶۸ – ۱۶۴۴ م.) پرتغالیها در سال ۱۵۵۷ م. در ماکائو مهاجرنشین دایر کردند و مواجه با سیاست ضد خارجی چین شدند. اسپانیاییها نیز در سال ۱۵۵۷ م. به چین راه یافتند.
دکن: پادشاه نظامشاهیه دکن در این زمان برهان شاه اول است. (۱۵۰۸ – ۱۵۵۲ م.) بعد از وی پسرش حسین شاه بهجای پدر به سلطنت نشست (۱۵۵۳ – ۱۵۶۴ م.) که در سال ۱۵۶۴ م. کشته شد و جانشین وی پسرش مرتضی شاه اول است (۱۵۶۴ – ۱۵۸۸ م.)
ژاپن: پرتغالیها نخستین مردم اروپایی بودند که در سال ۱۵۴۲ م. با کشور ژاپن ارتباط یافتند. به همین دلیل تجارت مختصری با مغرب زمین برقرار شد. قدیس فرانسوا گزاویه در سال ۱۵۴۹ م. به ژاپن رسید و مسیحیت به دست وی به ژاپن وارد شد.
از سال ۱۵۳۴ – ۱۵۸۲ م. نوبوناگا فرمانده نظامی ژاپن بود. با وجود حکومت مداوم شوگون ها وی در سال ۱۵۶۸ م. دیکتاتور واقعی ژاپن شد.
عثمانی: سلطان عثمانی در این زمان سلیمان خان قانونی است. (۱۵۲۰ – ۱۵۶۶ م.) در سال ۱۵۳۶ م. رسماً با فرانسوای اول پادشاه فرانسه بر ضد خاندان هابسبورگ متحد شد و این اتحاد بیش از سه قرن اساس سیاست خارجی دولت عثمانی بود. در سال ۱۵۲۶ م. مجارها را بهسختی شکست داد و پادشاه ایشان لوئی دوم را دستگیر کرد. مجارستان قریب یک قرن و نیم یکی از ایالات عثمانی شد. سلطان سلیمان شهر وین را نیز در سال ۱۵۲۹ م. محاصره کرد ولیکن با گرفتن خراجی از حاکم آنجا از محاصره دست برداشت. ممالک عثمانی در دوران سلطنت سلیمان خان از بوداپست تا ساحل دانوب تا شلاله آسوان در مصر و از ساحل فرات تا جبلالطارق وسعت داشت که این دوره منتهای عظمت دولت عثمانی است. بعد از مرگ وی پسرش سلطان سلیم دوم به سلطنت نشست. (۱۵۶۶ – ۱۵۷۴ م.) هرچند در این زمان عثمانیها قبرس را از و نیز و تونس را از اسپانیا گرفتند، اولین ضربت بر پیکر امپراتوری عثمانی در همین زمان زده شد آن، جنگ دریایی لپانتو بود که بین ناوگان متحد مسیحیان و ناوگان ترکان عثمانی درگرفت و به شکست ناوگانی عثمانی منجر شد. پس از درگذشت سلطان سلیم دوم سلطنت به پسرش، مراد سوم رسید.
عراق: عراق از سال ۱۵۳۵ م. به بعد از زمان غلبه سلطان سلیمان خان بر شاه طهماسب اول صفوی بهاستثنای دوره کوتاهی جزو قلمرو امپراتوری عثمانی بود. عمان: در این زمان عثمانیها در سال ۱۵۲۹ م. برای اولین بار وارد خلیجفارس شدند و در حدود پنجاه سال بعد مسقط به تصرف عثمانیها درآمد که پرتغالیها آنها را بیرون کردند. کره: در کره، سلسله یی فرمانروایی داشت. (۱۳۹۲ – ۱۹۱۰ م.) لودی: شاه سلسله لودی در این زمان ابراهیم لودی است. (۱۵۱۷ – ۱۵۲۶ م.) دوران سلطنت وی همراه شورشهایی در جونپور و بهار است و سرانجام بابر در لشکرکشی به دهلی او را مغلوب و مقتول گردانید و بهاینترتیب سلسله لودی منقرض شد. مالوا: پادشاه مالوا در این زمان محمود دوم خلجی است.(۱۵۱۱ – ۱۵۳۱ م.) هندوستان: فرمانروای تیموریان در این زمان ظهرالدین با بر است که در سال ۹۳۲ هجری (۱۵۲۵ م.) در هند به تأسیس دولت همت گماشت. بعد از وی همایون شاه در سال ۹۳۷ هجری (۱۵۳۰ م.) به سلطنت نشست. طولی نکشید که با مخالفت و طغیان شیر شاه سوری مواجه شد و به همین جهت به دربار شاه طهماسب پناه برد و مورد لطف و محبت سلطان صفوی قرار گرفت. همایون شاه پس از چند سال توقف در ایران به هند برگشت و به کمک برادران خود قدرت را به دست گرفت. پس از درگذشت همایون شاه در سال ۹۶۳ هجری (۱۵۵۵ م.) پسرش اکبر شاه زمام امور را به دست گرفت و به کمک سران سپاه خود اوضاع پریشان و آشفته مملکت را سامان بخشید و بهتدریج قلمرو خود را توسعه داد، ازجمله بنگال و کشمیر و سند و قندهار و احمدنگر را ضمیمه متصرفات خود نمود.
افریقا
تونس: فرمانروای بنی حفص در این زمان حسن نام دارد. (۹۳۲ – ۹۴۱ ه.ق.) (۱۵۲۵ – ۱۵۳۴ م.) در این زمان یکی از امرای حفصی از خیرالدین بربر و سه استمداد طلبید. خیرالدین در سال ۹۴۱ هجری (۱۵۳۴ م) تونس را به نام سلطان عثمانی تصرف کرد، لیکن حسن به کمک شارل پنجم یک سال بعد مملکت خود را بازیافت و بهفرمان وی یک دسته از سربازان اسپانیایی در تونس در محلی به نام غلتها مستقر شدند. این ناحیه از این تاریخ به دست دزدان دریایی افتاد و آنها در سال ۹۷۶ هجری (۱۵۶۸ م.) شهر تونس را تصرف کردند. حسن در مقابل کمکی که شارل به او کرده بود، خراجگزار اسپانیا شد. سرانجام در سال ۹۸۱ هجری (۱۵۷۶ م.) سنان پاشا تونس را به تصرف خود درآورد و مولا محمد آخرین امیر حفص را روانه استانبول گردانید. در حقیقت سلسله بنی حفص توسط روسای دزدان دریایی و دولت عثمانی منقرض گردید. مراکش: فرمانروای بنی وطاس در این زمان احمد ابن محمد است. (۹۳۶ ه.ق.) (۱۵۳۰ م.) و آخرین فرد بنی وطأس، در مراکش محمد الثانی ابن احمد است. (۹۵۷ ه.ق.) (۱۵۵۰ م.) که در این زمان تاب پایداری در برابر قدرت شرفای سعدی نیاوردند و شهر فاس در سال ۹۵۶ هجری (۱۵۴۹ م.) سقوط کرد. شرفای مراکش، خود را از فرزندان حسن ابن علی ابن ابیطالب (ع) میدانستند و خود را شریف که جمع آن شرفا است، مینامیدند. استقلال آنها از سال ۹۵۱ هجری (۱۵۴۴ م.) شروع میشود که به دو گروه فلالی و حسنی تقسیم میشدند، لیکن در مدت شش سال سلسله فلالی جانشین سلسله حسنی شد و همیشه رقیب یکدیگر بودند. یک دسته از آنها در شهر فاس و دسته دیگری در شهر مراکش اقامت داشتند. نیجر: پادشاه نیجر در این زمان سونینکه (ماما دو توره) (۱۴۹۳ – ۱۵۲۹ م.) است که در گو سلسله آسکیا را تأسیس کرد. وی بعد از فراخواندن دانشمندان و ادیبان و حقوقدانانی که در حکومت علی – بر فرار کرده بودند، به کشور بازخواند. بیش از مدت ۳۰ سال سلطنت کرد، اما در دوران پیری به سبب جنگهای خشن و اختلافات خانوادگی و توطئه هائی که پسرش موسی در آنها شرکت داشت، مشاهده این حوادث برایش بسیار غمانگیز بود. سرانجام درحالیکه بینایی خود را ازدستداده بود، در سال ۱۵۲۸ م. از سلطنت کناره گرفت و یک سال بعد درگذشت. موسی که عامل مهم هرجومرج بود، بعد از مرگ پدر خود از عهده استقرار نظم و آرامش برنیامد و جنگ بین مدعیان تاجوتخت جز با مرگ اسحاق اول (۱۵۳۹ – ۱۵۴۹ م.) که در ایام حیات با شایستگی حمله سپاهیان محمد شیخ المهدی سلطان مراکش را دفع کرده بود، پایان نیافت. در دوران سلطنت دائود (۱۵۴۹ – ۱۵۸۲ م.) از سلسله آسکیا امپراتوری سوئرهائی بار دیگر شکوه و اعتدال خود را موقتاً بازیافت.
اروپا
آلمان: پادشاه آلمان و بوهم، ماکسیمیلیان دوم است که در سال ۱۵۶۲ میلادی بهعنوان پادشاه آلمان و بوهم و یک سال بعد به عنوان پادشاه مجارستان تاجگذاری کرد. وی پسر فردیناند اول است. هنگامیکه خود را برای لشکرکشی به لهستان آماده میکرد درگذشت و پسرش رودولف دوم جانشین او شد که در سال ۱۵۷۲ میلادی بهعنوان شاه مجارستان، در سال ۱۵۷۵ بهعنوان شاه بوهم و در سال ۱۵۷۶ بهعنوان امپراتور، جانشین پدر شد؛ لیکن در اداره قلمرو خود عاجز بود.
اتریش: شارل پنجم در سال ۱۵۳۰ میلادی به دست پاپ در بولونیا تاجگذاری کرد و در سال ۱۵۵۴ از تمام عناوین خود استعفا کرد؛ اسپانیا، سیسیل، ناپل و هلند را به پسر خود فیلیپ دوم داد و برادرش فردیناند اول به امپراتوری رسید. در سال ۱۵۵۷ میلادی شارل کنج انزوا را برگزید با این اوصاف مدت امپراتوری رسمی او از سال ۱۵۱۹ – ۱۵۵۸ م. طول کشد.