شاه عباس هنگامیکه به سلطنت رسید، خود را با دو دشمن نیرومند مقابل دید: ازبکان در سمت مشرق و عثمانیها در سمت مغرب. ناچار با دولت عثمانی از در صلح درآمد و با خیال راحت از سال ۹۹۷-۹۹۸ هجری به خراسان لشکر کشید و ازبکان را از آن سرزمین خارج کرد. در حدود سال ۱۰۰۰ هجری پایتخت دولت صفوی را از قزوین به اصفهان منتقل کرد. در سال ۱۰۰۳ هجری بهفرمان او اللهوردی خان به حکومت فارس منصوب شد. در سال ۱۰۰۶ هجری در هرات ازبکان را بهسختی شکست داد و آنها را از پای درآورد. در همین سال دو برادر انگلیسی به نام آنتونی شرلی و رابرت شرلی در قزوین به خدمت شاهعباس رسیدند که بعدها از وجود آنها در تهیه سلاحهای آتشین استفاده شد. شاهعباس در اواخر سال ۱۰۰۷ هجری سپاه شاهسون را تشکیل داد و در همین سال بهفرمان وی آنتونی شرلی به همراهی حسینعلی بیک عازم دربارهای اروپایی شدند. هدف آنها این بود که اولاً پادشاهان اروپا را به اتحاد بر ضد دولت عثمانی وادار کنند، ثانیاً در باب فروش ابریشم ایران با آنها قراردادهایی منعقد سازند. در سال ۱۰۰۹ هجری اللهوردی خان خوانین لار را که با پرتغالیها همکاری داشتند، سرکوب و بحرین را تصرف کرد و در سال ۱۰۱۱ هجری ایروان به تصرف شاهعباس درآمد و در همین زمان از طرف پادشاه عثمانی، چغال اوغلی مأمور جلوگیری از پیشرفت شاهعباس شد که بهسختی شکستخورده و متواری شد. سال بعد شهرهای گنجه و تفلیس و باکو و دربند و شماخی و دیاربکر و موصل به تصرف شاهعباس درآمد. در سال ۱۰۰۶ هجری بهفرمان شاهعباس، رابرت شرلی بهعنوان سفارت رهسپار اروپا شد و در کشورهای آلمان و ایتالیا و انگلستان با پادشاهان این کشورها مذاکراتی کرد و در سال ۱۰۰۷ هجری بهفرمان سلطان احمدخان پادشاه عثمانی، صدراعظم او مراد پاشا تبریز را تصرف کرد اما کمی بعد شکست خورد و به خاک عثمانی برگشت و در همین سال شاهعباس تصمیم گرفت رصدخانه مراغه را تعمیر کند و برای این کار شیخ بهاءالدین محمد عاملی و ملا جلال منجمباشی و علیرضا خوشنویس را مأمور کرد. لیکن معلوم نیست که به چه علت نیت شاه در این مورد عملی نشد. در سال ۱۰۲۰ هجری بین دو دولت ایران و عثمانی معاهده صلح بسته شد. دولت عثمانی از تصرف کلیه نواحی غربی ایران صرفنظر کرد و در مقابل، شاهعباس هم تعهد کرد سالیانه دویست بار ابریشم به دربار دولت عثمانی بدهد. در همین سال بهفرمان شاهعباس بندر فرحآباد بنا شد. در سال ۱۰۲۱ هجری شاهعباس برای سرکوبی طهمورث خان گرجی عازم گرجستان شد. طهمورث خان که تاب پایداری در خود ندید، به سلطان عثمانی متوسل شد. در سال ۱۰۲۲ هجری شاهعباس، صفی میرزا پسر بزرگ خود را به اتهام اینکه خیال شورش دارد، کشت. در سال ۱۰۲۳ هجری امام قلی خان فرزند اللهوردی خان بندر جرون را فتح و قلعه پرتغالیها را خراب کرد و بهجای آن بندرعباس کنونی را ساخت. در سال ۱۰۲۴ هجری شاهعباس بار دیگر عازم سرکوبی طهمورث خان گرجی شد و پس از ورود به تفلیس برای سرکوب محمد پاشا سردار معروف سلطان محمدخان که به یاری طهمورث خان آمده بود، بهطرف دریاچه گوگچه رهسپار شد. در ایروان سپاهیان محمد پاشا را شکست داد و این سردار ناچار تقاضای صلح کرد. در همین سال رابرت شرلی مأموریت خود را انجام داد و به اصفهان برگشت. در سال ۱۰۲۷ هجری بعد از درگذشت سلطان احمدخان، بهفرمان عثمان خان ثانی، خلیل پاشا مأمور فتح تبریز شد. در نزدیکی شبلی سپاه وی از سپاهیان شاهعباس بهسختی شکست خورد. بعدازاین شکست، در سال ۱۰۲۸ هجری بار دیگر عهدنامه صلح بین طرفین بسته شد و بهموجب آن مقرر شد مرز بین دو کشور همان مرزهای زمان شاهطهماسب اول باشد. علاوه بر این پادشاه ایران سالی یکصد بار ابریشم به دولت عثمانی بدهد. در سال ۱۰۳۰ هجری کشتیهای کمپانی هند شرقی انگلیس پرتغالیها را در بندر جاسک شکست دادند و در جریان این حادثه بهفرمان شاهعباس امامقلی خان بر ضد پرتغالیها با نمایندگان شرکت انگلیسی وارد مذاکره شد. نمایندگان تا یک سال زیر بار نرفتند، سرانجام به دلیل تهدید امام قلی خان در میناب، عهدنامهای بین طرفین بسته شد و بهموجب آن مقرر شد سپاه ایران از خشکی و نیروی دریایی انگلستان از راه دریا به قشم و هرمز حمله کنند. بعد از عقد این قرارداد، امام قلی خان قشم را تصرف کرد. در سال ۱۰۳۱ هجری قوای ایران و انگلیس، قلعه هرمز را بعد از مدت یک قرن از تصرف پرتغالیها خارج کردند. در سال ۱۰۲۳ هجری شاهعباس به عراق عرب لشکرکشید و پس از تصرف بغداد، اماکن متبرکه را ضمیمه ایران کرد. در سال ۱۰۳۳ هجری بهفرمان سلطان مراد خان چهارم، حافظ احمد پاشا مأمور شد که بغداد را از تصرف شاه ایران خارج کند و این سردار از زینل بیک شاملو سردار شاهعباس شکست خورد. شاهعباس در سال ۱۰۳۸ هجری در اشرف (بهشهر کنونی) درگذشت. نعش او را ابتدا در کاشان و سپس در قم به خاک سپردند.
مهمترین حوادثی که در دوران سلطنت شاه عباس اول در کشورهای جهان آن روز به وقوع پیوست، به شرح زیر است:
آسیا
آنام: کشور آنام در جنوب آسیا واقع شده است. بعد از سال ۱۵۸۸ م. بین دو سلسله فرمانروایان هوئه و تونکن تقسیم شد. اندونزی: در دوران سلطنت شاهعباس شرکت هند شرقی هلند، پرتغالیها را از اندونزی بیرون راند و از سال ۱۶۰۲-۱۷۹۸ م. اندونزی عرصه فعالیتهای آن شرکت بود که پس از بنای با تاو یا در سال ۱۶۱۹ م. نفوذ شرکت رو به تزاید گذاشت. چین: در چین سلسله مینک سلطنت میکرد. (۱۳۶۸ – ۱۶۴۴ م.) هلندیها در سال ۱۶۰۶ م. به کشور چین راه یافتند. دکن: شاه سلسله نظامشاهیه دکن در این زمان مرتضی شاه است. (۱۵۶۴ – ۱۵۸۸ م.) بعد از قتل وی پسرش میرزا حسین جانشین او شد (۱۵۸۸ – ۱۵۸۹ م.) که در سال ۱۵۸۹ م. وی نیز کشته شد. جانشین او اسماعیل شاه ابن برهان شاه دوم است. (۱۵۸۹ – ۱۵۹۰ م.) مدت زمامداری او بیش از یک سال طول نکشید و توسط پسرش معزول شد. جانشین وی برهان شاه دوم پسر حسین شاه است (۱۵۹۰ – ۱۵۹۴ م.) بعد از درگذشت وی ابراهیم ابن برهان شاه دوم به سلطنت نشست (۱۵۹۴ م.) که مدت زمامداری او بیش از شش ماه نبود. بعد از وی چند تن دیگر ازجمله احمدشاه دوم نوه برهان شاه اول و سپس بهادر شاه ابن ابراهیم شاه و همچنین مرتضی شاه دوم تا سال ۱۵۹۵ م. یکی بعد از دیگری مدت کوتاهی زمام امور را در دست داشتند و سرانجام قلمرو این سلسله به تصرف امپراتوران مغول هندوستان درآمد. ژاپن: در این زمان هید یوشی دیکتاتور ژاپن بود. (۱۵۸۵ – ۱۵۹۸ م.) وی وحدت ژاپن را که نوبوناگا پیریزی کرده بود به انجام رسانید، سپس ظاهراً از کار کنارهگیری کرد. توکوگاوا نام خاندانی است که از سال ۱۶۰۳ – ۱۸۶۷ م. مقام شوگونی و اداره امور ژاپن را در دست داشت. این خاندان توسط ایباسو تأسیس شد و حکومت آن ملوکالطوایفی متمرکز بود. آنها درید و که بعدها توکیو نام گرفت، بسط مسیحیت را متوقف ساختند و هرگونه رابطه با ممالک خارجی را منع کردند، تنها یک باشگاه تجارتی هلندی در ناگا ساکی دایر ماند. عراق: در سال ۱۶۱۲ م. افراسیاب نامی که مؤسس این خاندان است، حکومت بصره را از پاشای وقت خریداری کرد و اعقاب وی تا سال ۱۶۶۸ م. در بصره حکومت داشتند. عثمانی: امپراتور عثمانی در این زمان سلطان مراد سوم است. (۱۵۷۴ – ۱۵۹۵ م.) بعد از مرگ وی سلطان محمد سوم به سلطنت رسید (۱۵۹۵ – ۱۶۰۳ م.) که سیزدهمین سلطان عثمانی است. بعد از درگذشت وی پسر بزرگترش احمد اول به تخت سلطنت نشست (۱۶۰۳ – ۱۶۱۷ م.) که مبادرت به یک سلسله جنگهای بینتیجه با دولت ایران کرد. با دولت اتریش در سال ۱۶۰۶ م. صلحی منعقد ساخت. وی چهاردهمین سلطان عثمانی است. بعد از درگذشت وی سلطنت نصیب برادرش مصطفی اول شد (۱۶۱۷ – ۱۶۲۳ م.) که پانزدهمین سلطان عثمانی است. مصطفی از عقل و هوش عادی بهرهای نداشت، به همین سبب برادرش سلطان احمد او را به قتل نرسانیده بود. لیکن یکی دیگر از پسران سلطان احمد یعنی عثمان دوم از ضعف عقلی مصطفی سوءاستفاده کرده او را از سلطنت عزل نمود و خود زمام امور مملکت را در دست گرفت. (۱۶۱۸ – ۱۶۲۲ م.) در آغاز سلطنت خود با شاهعباس پیمان صلح بست. دیری نگذشت که سپاهیانش سر به شورش برداشتند درنتیجه از سلطنت خلع و زندانی شد. پس از او مصطفی اولبار دیگر به سلطنت نشست، لیکن طولی نکشید که ینی چراها و دیگر سپاهیان علیه او به پا خواستند و وی را از سلطنت خلع کردند و سلطنت به مراد چهارم رسید که هفدهمین سلطان عثمانی است. (۱۶۲۳ – ۱۶۴۰ م.) عمان: فرمانروای عمان در این زمان ناصرالدین مرشد یعربی است (۱۰۰۴ – ۱۰۵۹ ه.ق.) (۱۵۹۵ – ۱۶۴۹ م.) وی اولین امام از ائمه یعربی عمان است. بعدازاینکه کشور عمان تقسیم شد و بهصورت چندین مملکت کوچک درآمد، عدهای از بزرگان و علما درصدد برآمدند که با امام واحدی بیعت کنند، به همین جهت در سال ۱۰۰۴ هجری (۱۵۹۵ م.) با ناصرالدین مرشد بیعت کردند. کره: در این زمان در شبهجزیره کره سلسله یی فرمانروایی داشت (۱۳۹۲ – ۱۹۱۰ م.) در سال ۱۵۹۲ م. ژاپنیها به کره لشکرکشیدند، لیکن سلسله یی با کمک چینیها حمله آنان را دفع کردند. هندوستان: فرمانروای این زمان سلسله تیموریان هندوستان، اکبر شاه است که در اواخر عمر مواجه با تحریکات عدهای از درباریان شد که در این دسیسه یکی از پسرانش به نام سلیم مشهور به جهانگیر دست داشت. بعد از درگذشت اکبرشاه، جهانگیر پادشاه زمام امور مملکت را در دست گرفت (۱۰۱۴ – ۱۰۳۷ ه.ق.) (۱۶۰۵ – ۱۶۲۷ م.) و خود را ابوالمظفر نورالدین محمد جهانگیر پادشاه غازی خواند. در دوران سلطنت وی مردم از آسایش نسبی برخوردار بودند. این دوران دوره رونق صنعت و تجارت است. یکی از سلاطین معروف سلسله تیموریان هند، شاه جهان پادشاه پسر سوم جهانگیر پادشاه است. نامش خرم بود و بعد از فتوحاتی که در سال ۱۶۱۶ میلادی در دکن نصیب او شد، جهانگیر پادشاه به وی لقب شاه جهان داد. او در سال ۱۶۲۲ م. بعد از قتل برادر خود خسرو، بر پدر طغیان کرد. لیکن شکست خورد و در سال ۱۶۲۳ م. رهسپار بنگال گردید و بهار را تصرف کرد. سرانجام در سال ۱۶۲۵ م. با پدر خود صلح کرد. طولی نکشید که پدرش درگذشت و وی در سال ۱۰۳۸ هجری (۱۶۲۸ م.) در آگره به تخت سلطنت نشست.
افریقا
تونس: تونس هنگامیکه تحت تسلط حکومت عثمانی قرار گرفت، توسط پاشاها اداره میشد. تعداد نیروهای اشغالی قریب چهار هزار تن بود که فرماندهی هر دسته ۱۰۰ نفری را یک دای به عهده داشت. براثر ظلم و تعدی نسبت به مردم در سال ۱۵۹۱ م. انقلاب خونینی به وقوع پیوست که درنتیجه آن به یکی از ۴۰ دای اختیارات تام داده شد. سومین دای، عثمان نام داشت. (۱۵۶۴ – ۱۶۱۰ م.) وی قانونی به نام میزان، جهت رسیدگی به امور داخلی تهیه کرد. با مساعدت و همراهی مأموری که عنوان بای داشت، سالی دوبار با نیروهای مسلح مبادرت به جمعآوری مالیاتها میکرد. در همین زمان دریا زنی تحت نظارت دولت قرار گرفت و یکی از منابع قابلتوجه و پردرآمد دولت گردید.
اروپا
اسپانیا: شاه اسپانیا در این زمان فیلیپ دوم است. (۱۵۵۶-۱۵۹۸ م.) در سال ۱۵۸۸ م. به علت پشتیبانی انگلستان از شورشیان هلند و رقابت آن دولت با اسپانیا در دریاها فیلیپ جهازات شکستناپذیر را برای مقابله با انگلستان تجهیز کرد، اما بهسختی از نیروی دریایی انگلستان شکست خورد و برتری انگلستان بر دریاها مسلم و تثبیت گردید. در دوران سلطنت فیلیپ، اسپانیا مستعمرات زیادی به دست آورد، ازجمله آنها جزایر فیلیپین را بایستی نام برد که به نام فیلیپ نامگذاری شد. ضمناً بایستی توجه داشت که او تحت عنوان فیلیپ اول، شاه پرتغال هم محسوب میشود. (۱۵۸۰ – ۱۵۸۹ م.) بعد از فیلیپ دوم سلطنت اسپانیا و ناپل و سیسیل و پرتغال به پسرش فیلیپ سوم رسید. (۱۵۹۸ – ۱۶۲۱ م.) دوران پادشاهی او دوره انحطاط اسپانیا است. در سال ۱۶۰۴ – و ۱۶۰۹ م. به ترتیب با کشورهای انگلستان و هلند صلح کرد. در دوران زمامداری وی اشراف، املاک فراوانی به دست آوردند. بعد از او سلطنت به پسرش فیلیپ چهارم رسید. (۱۶۲۱ – ۱۶۶۵ م.) در دوران سلطنت وی رکود اوضاع اقتصادی دوران پدرش ادامه یافت. در سال ۱۶۲۱ م. مجدداً با هلند جنگید و در سال ۱۶۲۲ با فرانسه درگیری پیدا کرد. انگلستان: پادشاه انگلستان در این زمان ملکه الیزابت است. (۱۵۵۸ – ۱۶۰۳ م.)
همانطور که در حوادث کشور اسپانیا گفته شد، در این زمان درنتیجه اقدامات دریا زنان انگلیسی فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا در سال ۱۵۸۸ م. درصدد جنگ با انگلستان برآمد. جنگ تحقق یافت، اما بخت با الیزابت یاری کرد و جهازات شکستناپذیر اسپانیا درهمشکسته شد. از حوادث مهم دیگر دوران سلطنت الیزابت شورشهای ایرلند است که سرانجام در سال ۱۶۰۳ م. پایان یافت. بعد از حادثه جهازات شکستناپذیر، محبوبیت الیزابت رو به کاهش نهاد. وضع مالیاتهای صعودی که برای تأمین هزینههای جنگ با اسپانیا وضعشده بود، سبب عدم رضایت اهالی انگلستان گردید. بهطورکلی بایستی توجه داشت که عصر الیزابت که قریب ۴۵ سال به طول انجامید یکی از درخشانترین ادوار تاریخ انگلستان است. در این دوران انگلستان به کشوری متحد و دارای تجارت و صنعتی پررونق تبدیل شد و از حیث دارا بودن نیروی دریایی اولین دولت اروپا به شمار میرفت. استعمارگری انگلستان در همین دوره شروع میشود. شرکت هند شرقی بریتانیا در سال ۱۶۰۳ مشغول فعالیت شد. در همین سال ۱۶۰۳ م. الیزابت آخرین عضو خاندان تودور درگذشت و تاجوتخت انگلستان به پسرعمویش جیمز (ژاک) رسید. (۱۶۰۳ – ۱۶۲۵ م.) وی از سلسله استوارت بود و از طرف مادر، نسبش به هانری هفتم میرسید. جیمز اول فرزند ماری استوارت قبل از اینکه به تخت سلطنت انگلستان جلوس کند در اسکاتلند پادشاهی میکرد. به قول البر ماله مادرش ماری استوارت را الیزابت قربانی هوی و هوس خویش ساخت. باری رسیدن جیمز به مقام سلطنت انگلستان مقدمات اتفاق و اتحاد این دو مملکت یعنی انگلستان و اسکاتلند را فراهم آورد، لیکن در دوران سلطنت جیمز این کار عملی نشد و بین انگلستان و اسکاتلند جز اشتراک سلطنت رابطه دیگری وجود نداشت و هریک، کشور جداگانهای بودند. هرچند مادر جیمز پیرو مذهب کاتولیک بود، خود او تربیتیافته مذهب پوری تن بود. بااینهمه چون میخواست پادشاهی مستبد باشد، مذهب انگلیسکانی را پذیرفت و با پیروان مذهب کاتولیک و پوری تنها سر به مخالفت برداشت. به همین علت جمعی درصدد کشتن او برآمدند وزیر تالار بشکههای پر از باروت نهادند تا روز افتتاح جلسه، شاه و خانوادهاش را بهیکباره نابود نمایند ولیکن این توطئه در سال ۱۶۰۵ م. کشف شد و این حادثه که به نام فتنه باروت معروف است در تاریخ انگلستان عواقبی وخیم به یادگار گذاشت و تصور اجرای این اندیشه که امکان دارد اجتماع زیادی را نیست و نابود کرد، در اذهان مردم انگلستان وحشتی عظیم ایجاد کرد. بههرحال پوری تنها که منتظر شکنجه و آزار بودند، بهتدریج میهن خود را ترک کردند و در سواحل شرقی امریکای شمالی مهاجرنشینهایی تأسیس کردند و به این طریق شکنجه مذهبی باعث افزایش قدرت خارجی انگلستان شد و بعداً همین مهاجرنشینها بودند که اساس دول متحد امریکای شمالی را فراهم آوردند. آزار و اذیت دولت نسبت به پوری تنها بسیاری از انگلیسها را ناراضی ساخت و رفتار جیمز با پارلمان بر ناخشنودی مردم افزود. مجلس عوام نقطه اتکای مخالفان دربار گردید. در سال ۱۶۱۱ جیمز پارلمان را منحل کرد و بهاستثنای پارلمان سال ۱۶۱۴ م. (معروف به پارلمان فاسد) تا سال ۱۶۲۱ م. بدون پارلمان سلطنت کرد. در سال ۱۶۲۴ م. جیمز به خواسته مجلس عوام مبنی بر جنگ با اسپانیا رضایت داد. بعد از درگذشت جیمز اول پسرش چارلز اول (شارل) به سلطنت نشست. (۱۶۲۵ – ۱۶۴۹ م.) ملت شادیها کردند، زیرا وی را نجیب و لایق میپنداشتند. انگلیسها صفاتی را که در جیمز اول نیافته بودند در پسرش میجستند اما باکمال تأسف خیالات استبدادی و اندیشههای خودسری پدر در پسر هم نفوذ داشت. وی خود را ملزم نمیدانست به تعهداتی که در مقابل ملت و پارلمان بر عهده میگیرد وفا کند. به همین علت محبوبیت چارلز خیلی زودگذر بود. ازدواج او با هانریت دو فرانس خواهر لوئی سیزدهم که شاهزاده خانمی پیرو مذهب کاتولیک بود، نخستین عامل ناخشنودی اهالی انگلستان گردید. در سیاست داخلی، روش پدر را سرمشق قرار داد، پوری تنها را از کشور بیرون کرد، پارلمان را در مدت سه سال دوبار منحل کرد و به زور از مردم درخواست پول به صورت قرض میکرد؛ اما بعد از چندی بر آن شد که در افکار و اندیشه خود تجدیدنظر نماید. شاید بار دیگر محبوبیت ازدسترفته را به چنگ آورد. پس به فرانسه اعلانجنگ داد و در سال ۱۶۲۷ م. برای پروتستانهایی که در روشل سر به شورش برداشته بودند، کمک فرستاد. چارلز برای هزینه جنگ در سال ۱۶۲۸ م. پارلمان را گشود و ناگزیر درخواست حق را که از مهمترین اسناد مشروطیت انگلستان است، پذیرفت. کرامول یکی از معروفترین رجال انگلستان در سال ۱۶۲۸ م. وارد پارلمان شد و از بوریتنها طرفداری کرد. بوهم و مجارستان: شاه بوهم و مجارستان در این زمان فردیناند دوم است. (۱۶۱۷ – ۱۶۳۷ م.) وی نوه فردیناند اول است و چون نزد یسوعیان پرورشیافته بود به همین سبب از اصلاحات کاتولیکی حمایت میکرد و سیاستی علیه پروتستانها در پیش گرفت. همین عمل سبب شورش نجبای بوهم در سال ۱۶۱۸ م. علیه او شد و فردریک پادشاه زمستانی را در سال ۱۶۱۹ م. به سلطنت برداشتند که همین امر جنگهای ۳۰ ساله را سبب شد که به پیروزی فردیناند انجامید و در سال ۱۶۲۰ م. بوهم را بار دیگر به تصرف خود درآورد. پرتقال: شاه پرتغال در این زمان فیلیپ سوم است. (۱۶۲۱ – ۱۶۴۰ م.) همین شخص در سلسله پادشاهان اسپانیا عنوان فیلیپ چهارم را دارد. دانمارک: پادشاه دانمارک در این زمان فردریک دوم است. (۱۵۵۹ – ۱۵۸۸ م.) بعد از درگذشت وی پسرش کریستیان چهارم به سلطنت دانمارک و نروژ نشست. (۱۵۸۸ – ۱۶۴۸ م.) در سال ۱۶۱۱ – ۱۶۱۳ م. با کارل نهم پادشاه سوئد و جانشین اور گوستاو آدولف جنگید. سرانجام پیمان صلح با امتیازاتی برای دانمارک منعقد شد، ازجمله آنها آزادی کشتیرانی در دریای بالتیک بود. در سال ۱۶۲۴ م. بهفرمان کریستیان شهر اسلو تجدید بنا شد و به کریستیان معروف گردید. در سال ۱۶۲۵ م. تحتفشار انگلستان و فرانسه و هلند، بهطرفداری از پروتستانها وارد جنگ ۳۰ ساله شد و به خاک آلمان حمله کرد، اما در سال ۱۶۲۶ م. شکست خورد.
ایوان مخوف در سال ۱۵۸۴ م. گادونوف نیابت سلطنت فئودور جانشین ایوان را به عهده گرفت و او عملاً فرمانروای روسیه بود. پس از درگذشت فئودور اول در سال ۱۵۹۸ م. مجمعی از طبقه حاکم، گادونوف را به تزاری انتخاب کردند، لیکن قحطی سال ۱۶۰۲ – ۱۶۰۴ م. و نداشتن اعتماد مردم باعث تزلزل کارگادونوف گردید. در همین گیرودار، گادونوف در سال ۱۶۰۵ میلادی درگذشت و در همان سال پسرش فیورد دوم جانشین او شد. لیکن در سال ۱۶۰۵ کشته شد. بعد از وی دیمتری کاذب بهعنوان تزار تاجگذاری کرد. (۱۶۰۵ – ۱۶۰۶ م.) زمانی که مردم یافتند که دیمتری گروهی از اهالی لهستان را دور خود جمع کرده است و آشکارا در کلیسای کوچک قصر سلطنتی آداب مذهب کاتولیک را برپا میکنند، خشمگین شدند و هنوز یک سال از دوران زمامداری وی نگذشته بود که به تحریک نجبا شورشی برپا شد که به قیمت جان تزار و عده زیادی از طرفدارانش تمام شد. درنتیجه رهبر شورشیان به نام واسیلی چهارم زمام امور را در دست گرفت. در سال ۱۶۰۷ میلادی دیمتری دیگری پیدا شد که او نیز در سال ۱۶۱۰ م. کشته شد. طولی نکشید که دو نفر دیگر ادعا کردند که فرزند دیمتری هستند و لیکن یکی بعد از دیگری در سالهای ۱۶۱۲ و ۱۶۱۳ اعدام شدند. در سال ۱۶۱۳ م. میخائیل رومانوف مؤسس سلسله رومانوف تزار روسیه شد. (۱۶۱۳- ۱۶۴۵ م.). سوئد: پادشاه سوئد در این زمان یوهان سوم است. (۱۵۶۸ – ۱۵۹۲ م.) بعد از ری سیگسموند سوم پسر ژان سوم به پادشاهی لهستان انتخاب شد. (۱۵۹۲ – ۱۵۹۹ م.) به همین علت از سلطنت سوئد برکنار گردید و عمویش کارل نهم جانشین او در سوئد شد. ۱۶۰۰ م. به لونیا حمله کرد و از همین زمان جنگهای طولانی سوئد و لهستان شروع میشود. کریستیان چهارم پادشاه دانمارک در جنگ معروف کالمار (۱۶۱۱ – ۱۶۱۳ م.) درگیری پیدا کرد ولی قبل از پایان آن درگذشت و پسرش گوستاو دوم جانشین او شد. (۱۶۱۳ – ۱۶۳۲ م.) جنگ کالمار با دانمارک در همین زمان پایان یافت. فرانسه: پادشاه فرانسه در این زمان هانری سوم است. (۱۵۷۴ – ۱۵۸۹ م.) هانری مردی بلهوس و بیبندوبار و ازهرجهت ضعیفالنفس بود. به سبب جنگهای داخلی فرانسه که در دوران سلطنت وی روی داد، بعد از خود کشوری از هر حیث پریشان و آشفته بر جای گذاشت. با مرگ هانری سلسله و الوا منقرض شد. بعد از هانری سوم، هانری چهارم یا هانری کبیر به سلطنت نشست. (۱۵۸۹ – ۱۶۱۰ م.) وی پدر لوئی سیزدهم است و اولین پادشاه از سلسله بوربون است. سالهای اول زمامداری هانری بیشتر در جنگ و لشکرکشی سپری شد، اما سالهای آخر دوران سلطنت خود را صرف ترمیم خرابیها و آبادانی فرانسه کرد. در این دوران امور مالی فرانسه سروسامانی گرفت. در سال ۱۶۱۰ م. درصدد بود که به اتریش اعلانجنگ دهد که به دست مرد متعصبی کشته شد. فرمان تاریخی نانت که مشتمل بر آزادی پروتستانها و برابری آنها با کاتولیکها بود در این زمان صادر شد. بعد از وی پسرش لوئی سیزدهم به سلطنت نشست. (۱۶۱۰ – ۱۶۴۳ م.) در ابتدای سلطنتش چون بیش از ۹ سال نداشت، مادرش ماری دو مدیسی نیابت سلطنت او را به عهده گرفت. در این مدت امور فرانسه دستخوش نابسامانی و هرجومرج گردید. زمانی که لوئی سیزدهم زمام امور کشور را در کف باکفایت کاردینال ریشلیو گذاشت وی ابتدا به نفوذ پروتستانها و سرکشی امرا و رجال خاتمه داد. ضمناً تذکر این نکته ضروری است که هانری، سلطنت ناوار را هم بر عهده داشت. (۱۵۸۹ – ۱۶۱۰ م.)
لهستان: شاه لهستان در این زمان سیگسموند سوم است. (۱۵۸۷ – ۱۶۳۲ م.)
کانادا: در سال ۱۶۰۸ م. شامپلن فرانسوی شهر کبک را تأسیس کرد و فرانسویها مهاجرنشینهای متعددی در کانادا دایر کردند.
ممالک متحده امریکای شمالی: در سال ۱۶۰۷ م. اولین مهاجرنشین انگلستان در جیمز تاون (ویرجینیا) ساخته شد و به یک شرکت بازرگانی شباهت داشت. طولی نکشید که این مهاجرنشین تحت اختیار دربار انگلستان قرار گرفت.