سامانیان به سامان که نام یکی از قرای سمرقند بوده است، منسوباند. آنان که در اصل دارای دین زردشتی بودند، در قریه سامان حکومت میکردند و به همین جهت هریک از آنها را سامانخدات که به معنی صاحب و بزرگ قریه سامان است، میخواندند. در زمان خلافت مأمون خلیفه عباسی، اسد پسر سامانخدات، وارد دستگاه حکمران خراسان شد و در سال ۲۰۴ هجری بهفرمان خلیفه به هریک از پسران اسد حکومت قسمتی از نواحی خراسان محول شد. یکی از پسران اسد ابن سامانخدات، احمد بود که هفت پسر داشت. در اواخر عمر خود سمرقند و فرغانه را به پسر بزرگتر خود نصر سپرد و خود در سال ۲۵۰ هجری درگذشت. در سال ۲۶۱ هجری معتمد، خلیفه عباسی رسما برادرش اسماعیل به حکومت خراسان منصوب شد.
اسماعیل ابن احمد
بعد از درگذشت نصر، امیر اسماعیل سامانی که مؤسس سلسله سامانی است، جانشین او شد. در سال ۲۸۷ هجری با عمرولیث صفاری جنگید و او را شکست داد و در همین سال محمد ابن زید علوی را مغلوب ساخت و کلیه نواحی واقع بین کویر لوت تا خلیجفارس و سرحد هندوستان را تحت اطاعت خود درآورد. آخرین رویداد دوران زمامداری او سرکوبی محمد ابن هارون سرخسی است که در سال ۲۸۷ هجری صورت گرفت.
ابونصر احمد ابن اسماعیل
بعد از مرگ امیر اسماعیل پسرش احمد جانشین او شد. در سال ۲۹۸ هجری حسینابنعلی مرورودی و سیمجور دواتی که از سرداران معروف او بودند، سیستان را به تصرف درآوردند. در سال ۳۰۱ هجری برای سرکوبی ناصر کبیر سپاهی به طبرستان اعزام داشت، اما نتیجهای از این لشکرکشی نگرفت. وی در سال ۳۰۱ هجری به دست عدهای از غلامان خود کشته شد.
نصر ابن احمد
بعد از کشته شدن احمد بزرگان مملکت پسرش نصر را که بیش از هشت سال نداشت، بهجای او به تخت نشاندند. در دوران کودکی نصر، ابوعبدالله جیهانی که سمت وزارت امیر سامانی را داشت، زمام امور کشور را در دست گرفت. عدهای از بزرگان مملکت از کودکی امیر سوءاستفاده کردند و سر به شورش برداشتند، اما آشوب آنان در اثر کفایت حمویه سپهسالار امیر نصر و حسن تدبیر و کاردانی ابوعبدالله جیهانی دفع شد. بعد از مرگ جیهانی وزارت امیر نصر به ابوالفضل بلعمی محول شد. وی تا سال ۳۲۶ هجری در این سمت باقی بود. در سال ۳۳۰ هجری به دلیل گرایش امیر نصر به مذهب اسماعیلیه، سپاهیان بر او شوریدند. امیر سامانی که در این تاریخ بیمار بود، به نفع فرزند خود نوح از سلطنت کنارهگیری کرد.
با شروع سلطنت نوح، دوران انحطاط دولت سامانی نیز شروع میشود. امیر نوح در آغاز سلطنت با مخالفت ابوعلی ابن محتاج چغانی فرمانده سپاه خود روبهرو شد. ابوعلی در سال ۳۳۵ هجری پس از فتح مرو و بخارا، دست اتحاد به ابراهیم ابن احمد، عموی نوح داد؛ اما این دوستی دوام چندانی نداشت و این بار از در دوستی با محمد ابن نصر درامد. لیکن ابراهیم و محمد نزد نوح رفتند و از وی استدعای بخشایش کردند؛ اما بهفرمان امیر سامانی هر دو کور شدند. ابوعلی در سال ۳۳۶ هجری در نزدیکی بخارا از سپاهیان امیر نوح شکست خورد و به چغانیان گریخت؛ اما سرانجام بین آن دو صلح برقرار شد و در سال ۳۳۲ هجری بهفرمان نوح، ابوعلی به یاری قابوس ابن وشمگیر که مشغول جنگ با رکنالدوله دیلمی بود، شتافت. لیکن در ری با رکنالدوله کنار آمد و این بار بر اثر شکایت قابوس، نوح، ابوعلی را از مقام خود عزل کرد. امیر نوح در سال ۳۴۲ هجری درگذشت.
ابوالفوارس عبدالملک ابن نوح
عبدالملک پسر بزرگ نوح بود که بعد از مرگ پدر جانشین او شد و بس از جلوس به تخت سلطنت، محمد ابن غزیر را به وزارت خویش برگزید و ابوسعید بکر ابن مالک فرغانی را که در زمان پدرش سپهسالار خراسان بود در همین شغل ابقا کرد، اما ابوسعید به دلیل عدم رضایت اهالی خراسان به دستور امیر سامانی در سال ۳۴۵ هجری کشته شد و در همین زمان محمد ابن غزیر نیز از شغل وزارت عزل شد و بهجای او ابوجعفر احمد ابن حسین غتبی منصوب شد. ابوالحسن محمد ابن ابراهیم ابن سیمجور سپهسالار خراسان شد، لیکن مدت وزارت و سپهسالاری این دو تن دوام چندانی نکرد؛ زیرا در سال ۳۴۸ هجری غتبی را از مقام وزارت عزل و بهجای او ابومنصور یوسف ابن اسحق را منصوب کرد. یک سال بعد، یعنی در سال ۳۴۹ هجری ابوالحسن سیمجور را هم از مقام سپهسالاری برکنار کرد و شغل وی را به ابومنصور محمد ابن عبدالرزاق طوسی داد. اتفاقاً دوران وزارت و سپهسالاری این دو نیز خیلی زود سپری شد؛ زیرا در این سال ۳۴۹ هجری ابوعلی بلعمی به وزارت عبدالملک و آلپتکین به سپهسالاری خراسان منصوب شدند. عبدالملک در سال ۳۵۰ هجری درگذشت.
ابوصالح منصور ابرن نوح
بعد از عبدالملک برادرش منصور ابن نوح بهجای او نشست. در ابتدا آلپتکین را از سپهسالاری خراسان عزل کرد و مقام او را در سال ۳۵۰ هجری به ابومنصور محمد پسر بلخ شد و پس از درهم شکستن سپاهیانی که وی را تعقیب میکردند، رهسپار غزنین شد و این محل را از تصرف یکی از امرای محلی آن سامان خارج گردانید و حکومت آنجا را در دست گرفت و سلسله غزنوی را تأسیس کرد. ابومنصور محمد پسر عبدالرزاق نیز به دست پزشک خود مسموم شد و درگذشت. آنگاه بهفرمان منصور، ابوالحسن سیمجور، بهجای او منصوب شد. در سال ۳۵۲ هجری ابوعلی محمد بلعمی بهفرمان امیر سامانی به ترجمه کتاب تاریخ طبری که یکی از منابع پرارزش تاریخ ایران است، همت گماشت. ابوعلی بلعمی در سال ۳۶۳ هجری درگذشت. در همین سال ابوجعفر غتبی نیز از کار برکنار شد. ابومنصور ابن یوسف ابن اسحاق که مدتی نیز وزارت عبدالملک را بر عهده داشت، در زمان منصور تا سال ۳۶۵ هجری در شغل وزارت باقی بود.
ابوالقاسم نوح ابن منصور
بعد از درگذشت منصور پسرش نوح که بیش از سیزده سال نداشت، بهجای پدر نشست و به دلیل خردسالی وی مادرش زمام امور کشور را در دست گرفت، نوح در ابتدای سلطنت خود ابوالحسن سیمجور را به سپهسالاری خراسان منصوب کرد. در سال ۳۶۷ هجری با وجود مخالفت سیمجور، ابوالحسن عبدالله ابن احمد غتبی را به وزارت خویش انتخاب کرد و به همین سبب بین وزیر و سپهسالار کدورتی پیدا شد و سرانجام غتبی امیر سامانی را وادار به عزل سیمجور کرد. در سال ۳۷۱ هجری سیمجور بهفرمان امیر نوح عزل و ابوالعباس تاش ملقب به حسام الدوله بهجای او منصوب شد. در همین ایام فخرالدوله و قابوس ابن وشمگیر زیاری بر ضد تجاورات عضدالدوله و مؤیدالدوله از نوح یاری خواستند. نوح سپاهی به سرداری فایق به کمک ایشان فرستاد، اما این سپاه شکست خورد و غتبی با سپاه دیگری که خود او نیز همراه آن بود، به مقابله مؤیدالدوله شتافت؛ اما در سال ۳۷۲ هجری در جنگ کشته شد. بعد از قتل غتبی بینظمی فاحشی در کلیه امور کشور بروز کرد. در سال ۳۸۲ هجری بغرا خان از ملوک ترک و مسلمان ماوراءالنهر ترکستان به بخارا حمله کرد و سپاهیان نوح را شکست داد. هرچند بخارا را تصرف کرد، لیکن بعد از مدت کوتاهی به ترکستان بازگشت. در چنین وضعی ابوالحسن سیمجور سپهسالار خراسان با یکی دیگر از سرداران سامانی یعنی فایق خاصه بر ضد امیر سامانی متحد شد. امیر نوح ناچار از سبکتکین داماد آلپتکین یاری خواست. سبکتکین بهاتفاق محمود فرزند خود به یاری امیر نوح شتافت و فایق و سیمجور را شکست داد. امیر نوح در سال ۳۸۷ هجری درگذشت.
ابوالحارث منصور ابن نوح
پس از درگذشت امیر نوح، سران مملکت فرزندش منصور را که هنوز به حد رشد نرسیده بود، به سلطنت برگزیدند. بغرا خان پادشاه ترکستان هنگامیکه از مرگ نوح آگاه شد، عازم تسخیر سمرقند گردید و بهفرمان او فایق مأمور تصرف بخارا شد. منصور از بخارا گریخت. فایق هنگامیکه به بخارا رسید، بزرگان بخارا را بر آن داشت که منصور را به مقر فرماندهی خود برگردانند. منصور پس از مراجعت به بخارا زمام امور کشور را به فایق سپرد و بگتوزون سردار دیگر منصور به حکومت خراسان منصوب شد. مدتی نگذشت که این دو سردار خائن، منصور را دستگیر و کور کردند و او را به زندان انداختند و در سال ۳۸۹ هجری برادرش عبدالملک را که کودکی بیش نبود، به سلطنت نشاندند.
ابوالفوارس عبدالملک ابن نوح
هنگامیکه محمود پسر سبکتکین از خیانت سرداران منصور آگاه شد، بهقصد گرفتن انتقام او عازم دفع سرداران یاغی منصور شد. در جنگی که بین آنها روی داد، محمود پیروز شد و بر قسمت مهمی از خراسان دستیافت. در سال ۳۸۹ هجری فایق درگذشت. در همین زمان ایلکخان شمس الدوله ابونصر، برادر و جانشین ایلکخان نصر نیز به بهانه حمایت عبدالملک به خراسان آمد. بگتوزون و سایر امرای بخارا به استقبال او رفتند و بهفرمان ایلکخان همگی دستگیر و زندانی شدند. عبدالملک همینکه از این واقعه آگاه شد، خود را در خانهای پنهان کرد، اما او نیز اندکی بعد به دست جاسوسان ایلکخان دستگیر و زندانی شد و در سال ۳۸۹ هجری در زندان درگذشت. پس از تسلط ایلکخان بر بخارا، ابوابراهیم اسماعیل منتصر، فرزند امیر نوح از زندان گریخت و مدتی در خوارزم با سپاهیان ایلکخان جنگید و سرانجام به دست قبیلهای از اعراب کشته شد. با کشته شدن او در سال ۳۹۵ هجری دولت سامانی بهکلی منقرض شد. قلمرو سامانیان شامل ماوراءالنهر و خراسان و سیستان بود.