بعد از مرگ داریوش دوم، پسرش اردشیر دوم به تخت نشست. وی در ابتدای زمامداری، مورد سوءقصد برادرش (کوروش کوچک) قرار گرفت اما از این مهلکه، جان بهسلامت برد. آنگاه با وساطت مادرش از تنبیه کوروش صرفنظر کرد و او را حاکم آسیای صغیر کرد. بعد از مدتی کوروش با اجیر کردن عدهای از مردان جنگی یونان در سال ۴۰۱ ق م. بهطرف ایران حرکت کرد. جنگ سختی در محلی موسوم به کوناکسا بین دو برادر درگرفت و نتیجه آن به نفع اردشیر تمام شد. گزنفون مورخ معروف که داوطلبانه با این سپاه همراه شده بود، بعد از کشته شدن کوروش قبول کرد که ده هزار تن از مزدوران یونانی بیسرپرست را به سرزمینشان برساند. وی درباره این موضوع، کتابی هم نوشته است که به نام عقبنشینی ده هزار نفر معروف است و مندرجات آن، اوضاع آشفته ایران آن عهد را بهخوبی نشان میدهد. در سال ۳۸۷ ق م. بین آتن و اسپارت جنگ سختی درگرفت و با دخالت دولت ایران جنگ بین دولتهای نامبرده خاتمه یافت. آنگاه دولت اسپارت سفیری به نام آنتال سیداس برای بستن عهدنامه به دربار ایران فرستاد و با دخالت اردشیر عهدنامهای نیز به نام سفیر مذکور بین دو دولت اسپارت و آتن بسته شد که طبق آن مقرر شد دولتهای یونانی هرکدام در امور داخلی خود مستقل باشند و از آن به بعد هیچکدام بر ضد یکدیگر اقدامی نکنند. در مقابل کمک دولت ایران، دولت اسپارت متعهد شد که هیچگونه رابطهای با شهرهای یونانی واقع در آسیای صغیر نداشته باشد و جزیره قبرس هم مجدداً ضمیمه متصرفات دولت ایران شد.